اسناد 28 مرداد پس از 60 سال منتشر شد اعتراف رسمی «سیا» به رهبری کودتای سیاه ونظرگاههای روزنامه های دولتی پس از کودتا

فارسی: مصدق در احمدآباد پس از کودتای 28 مرداد

 مصدق در احمدآباد پس از کودتای 28 مرداد )

فارسی: وزرای کابینه دکتر محمد مصدق

وزرای کابینه دکتر محمد مصدق

فارسی: آیت الله محمود طالقانی برسر مزار دکتر م...

 آیت الله محمود طالقانی برسر مزار دکتر محمد مصدق در احمد آباد 

گاهشمار

فارسی: دکتر محمد مصدق در کنار دکتر حسین فاطمی

 دکتر محمد مصدق در کنار دکتر حسین فاطمی

كودتاي 28 مرداد

گروه تاريخ اقتصاد – پس از شكست كودتاي 25 مرداد 1332، كودتاي دوم با طرح مراحلي چون تلاش براي عزل مصدق و انتخاب زاهدي به نخست وزيري، اقدام براي جلب حمايت نظاميان از كودتا و كشاندن اوباش و چاقو كشان به خيابان ها و حمله به اداره هاي دولتي و ايجاد ترس و وحشت در ميان مردم آغاز شد.
تا اواخر روز 27 مرداد تظاهرات به نفع مصدق و در مخالفت با شاه بود، اما به تدريج اوضاع دگرگون شد. اولين مرحله تظاهرات كه منجر به سقوط مصدق شد از اوايل شب چهارشنبه شروع شد. صبح چهارشنبه، عده اي به خيابان ها ريخته و با حمله به اماكن دولتي به غارت اموال پرداختند. سپس تظاهركنندگان توانستند در پناه نيروي انتظامي، پس از اشغال ايستگاه راديويي، آماده حمله به خانه نخست وزير شوند.
بالاخره در ساعت 5 بعدازظهر حمله به خانه مصدق آغاز و پس از زد وخورد شديدي بين مهاجمان و محافظان خانه وي، كه منجر به كشته شدن عده زيادي شد وي مجبور به ترك آنجا شد و به اين ترتيب كودتاي 28 مرداد كه با طرح خارجيان به اجرا درآمده بود، به پيروزي رسيد. پزشكي قانوني در اين درگيري ها تعداد 46 نفر مقتول و 58 نفر مجروح را اعلام و حتي عده مجروحين را تا 233 نفر تخمين زدند.

راه هايي كه به كودتاي 28مردادختم شد


گروه تاريخ اقتصاد – مصدق با منش خود كه به اصالت دموكراسي وفادار بود فعاليت حزب كمونيستي توده را كه توسط شاه غيرقانوني و منحل اعلام شده بود، عملاآزاد كرده بود و با ادامه حكومت مصدق امكان به هم پيوستن حلقه هاي اتحاديه هاي نظامي ضد شوروي با ايجاد اتحاديه اي از انگلستان، عراق، ايران، تركيه و پاكستان وجود نداشت.
ولي ترومن با طرح براندازي مصدق چندان موافق نبود، حق هم داشت. در آن زمان نيروي نظامي متعارف استالين پنج برابر آمريكا بود و دست كم 200 بمب اتمي و از همه مهم تر صدها جت جنگنده ميگ داشت و در به كاربردن آنها هم خصوصا بر سر ايران ترديد به خود راه نمي داد. انگلستان هم مي ترسيد كه در هر جنگ اتمي شوروي و آمريكا، اولين نقطه اي كه روس ها نابود كنند انگلستان باشد. عمر حكومت ترومن در بيستم ژانويه 1953 پايان يافت، استالين 43 روز بعد درگذشت و جنگ كره كه آمريكا در آن گرفتار شده بود پايان يافت و دولت آيزنهاور در 19 آگوست 1953 (28 مرداد) با كمك انگلستان به عمر حكومت مصدق پايان داد و به اين ترتيب مسائل نفت و تشكيل اتحاديه نظامي (سنتو) و سركوب حزب توده، حل شد.

فارسی: دکتر حسین فاطمی در دوران وزارت امور خار...

دکتر حسین فاطمی در دوران وزارت امور خارجه ایران

اسناد 28 مرداد پس از 60 سال منتشر شد

اعتراف رسمی «سیا» به رهبری کودتای سیاه
تا پایان سال 1953، دیگر روشن شده بود که دولت مصدق در ایران قادر به رسیدن به توافقی نفتی با کشورهای غربی نیست. شرایط باوجود فقدان منابع مالی به وضعیت خطرناک و بی‌نهایت غیرقانونی رسیده بود، آن‌هم بدون توجه به فرصت ادامه حکومت قانونی نخست‌وزیرمحمد مصدق طبق قانون اساسی که انگیزه اصلی‌اش حکومت شخصی بود و تحت سیاست‌های غیرمسوولانه احساساتی قرار داشت؛ این حکومت موجبات تضعیف شاه و ارتش ایران را درسطح خطرناکی فراهم کرده بود. حکومت مصدق همکاری نزدیکی با حزب (کمونیست) توده ایران داشت. با توجه به این عوامل چنین برداشت می‌شد که ایران در حال سقوط به پشت پرده آهنین است و اگر این اتفاق می‌افتاد به معنای پیروزی شوروی‌ها در جنگ سرد و عقب‌نشینی برای غرب در خاورمیانه بود. هیچ اقدام جبرانی بیش از طرحی مخفیانه برای بهبود شرایط موجود وجود نداشت.
این هدف پروژه تی‌پی‌آژاکس و زمینه‌ساز سقوط دولت مصدق بود. برای استقرار مجدد شکوه و قدرت شاه، برای جایگزین کردن حکومت مصدق با حکومت دیگری که بتواند ایران را با توجه به سیاست‌های سازنده راهبری کند. به ویژه، هدف این پروژه روی کار آوردن دولتی بود که بتوان با آن به قرارداد نفتی منصفانه‌ای دست یافت و در عین حال ایران را به لحاظ اقتصادی و مالی با‌ثبات سازد به گونه‌ای که با شدت بتواند حزب کمونیست قدرتمند و خطرناک توده را به پای محاکمه بکشاند.
به محض اینکه قطعی شد بر سر کار ماندن دولت مصدق مطابق با منافع آمریکا نیست و سی‌آی‌ای از طریق وزیر خارجه در مارس 1953 از این امر مطلع شده بود، سی‌آی‌ای شروع به تدوین طرحی کرد که اهداف گفته‌شده بالا را از طریق یک اقدام پنهانی محقق کند. در سند ارزیابی که عنوان «عوامل دخیل در سقوط مصدق» داشت و در 16 آوریل 1953 تمام شد. در این سند مشخص شده بود که سقوط دولت مصدق از طریق عملیات پنهانی ممکن است. در آوریل مشخص شده بود که «سی‌آی‌ای» باید عملیات پیش‌بینی شده مشترک را با سرویس اطلاعات مخفی بریتانیا (اس‌ای‌اس) هدایت کند. تا پایان آوریل، تصمیم گرفته شده بود که «سی‌آی‌ای» و افسران «اس‌ای‌اس» باید طرحی را برای قبرس تدوین کنند، آن را به مقر فرماندهی‌های «سی‌آی‌ای» و «اس‌ای‌اس» و وزارت امور خارجه دو کشور برای تصویب نهایی تسلیم کنند. در سوم ژوئن 1953 سفیر آمریکا «لوی وسلی هندرسون» با انجام مشورت‌های کامل با در نظر داشتن اهداف و مقاصد ذکر شده بالا و انگیزه‌های «سی‌آی‌ای» برای طراحی ابزارهایی پنهانی برای دستیابی به این اهداف وارد آمریکا شد.
طرح تا دهم ژوئن 1953 یعنی زمان دیدار آقای کرومیت روزولت رییس بخش خاور نزدیک و آفریقای سی‌آی‌ای (که دیدگاه‌هایی را از وزارت خارجه، سی‌آی‌ای و سفیر هندرسون)، آقای روجر گویران، رییس ایستگاه ایران سی‌آی‌ای و دو افسر طراح «سی‌آی‌ای» در بیروت برای بررسی تکمیل شد. طرح با انجام تغییرات کوچکی برای انجام طرح عملیاتی به سرویس اطلاعات مخفی در لندن در چهاردهم ژوئن 1953 تسلیم شد.
در نوزدهم ژوئن 1953 طرح عملیاتی نهایی مورد موافقت روزولت برای سی‌آی‌ای از طریق سرویس اطلاعاتی بریتانیا در لندن به وزارت خارجه آمریکا در واشنگتن، به آقای آلن دابیلو. دالس، رییس سی‌آی‌ای و سفیرهندرسون برای تصویب تقدیم شد. همزمان، این طرح از طریق سرویس اطلاعات مخفی بریتانیا به وزارت خارجه این کشور ارایه شد. وزارت امور خارجه پیش از اعطای تصویب طرح، خواهان اطمینان یافتن از دو موضوع بود:
اول) اینکه ایالات متحده آمریکا توانایی تامین هزینه‌های کافی کمک به دولت جانشین در ایران را به گونه‌ای داشته باشد که این دولت بتواند تا زمان انعقاد یک قرارداد نفتی دوام بیاورد.
دوم) اینکه دولت بریتانیا در اعلام کتبی، رضایت وزارت امور خارجه و انگیزه‌اش را از دستیابی به توافقی نفتی با دولت جانشین در ایران با حسن نیت و بی‌غرضی اعلام کند. وزارت خارجه از هر دوی این دو مساله اطمینان کسب کرد.
در میانه جولای 1953 وزارت امور خارجه و اداره روابط خارجی بریتانیا اجازه اجرای پروژه تی پی آژاکس را صادر کرد و رییس سی‌آی‌ای موفق به کسب اجازه از رییس‌جمهوری آمریکا شد. سرویس اطلاعات مخفی بریتانیا، با هماهنگی با رییس سی‌آی‌ای و سفیرهندرسون مطرح کرد که آقای کرومیت روزولت فرماندهی میدانی عملیات در تهران را در مراحل پایانی عملیات برعهده گرفته است. وزارت امور خارجه مشخص کرده بود که لغو سفر بازگشت سفیر آمریکا از واشنگتن به تهران تا زمانی که عملیات به نتیجه مطلوب برسد، معقول به نظر می‌رسد. تمام تدارکات به صورت مشترک با سرویس اطلاعات مخفی بریتانیا صورت می‌گرفت جایی که ارتباط عملیاتی در قبرس هدایت شود محلی که یک افسر سی‌آی‌ای به صورت موقت مستقر شود و ارتباط حمایتی در واشنگتن برقرار شود. سه شیوه ارتباط‌گیری سریع از طریق امکانات میان سی‌آی‌ای، تهران، قبرس و واشنگتن تنظیم شد. زمان تعیین‌شده برای عملیات میانه آگوست بود.
در ایران توانایی‌های تبلیغاتی سی‌آی‌ای و سرویس اطلاعات مخفی بریتانیا در راستای پیش‌بردن تلاش تبلیغاتی شدید از طریق مطبوعات، اعلامیه‌ها و در قالب کوششی طرح‌ریزی‌شده برای تضعیف دولت مصدق به هر شیوه ممکن تنظیم شده بود. در ایالات متحده آمریکا مقامات رده بالای آمریکایی مجبور به طرح اظهارات رسمی بودند که هرگونه امید طرح‌شده از سوی نخست‌وزیر مصدق درباره فراهم‌شدن کمک‌های اقتصادی آمریکا را از بین ببرد اسطوره مصدق نزد افکارعمومی را مخدوش کند.
ژنرال فضل‌الله زاهدی، عضو سابق کابینه به عنوان مناسب‌ترین گزینه جانشینی برای نخست‌وزیری در نظر گرفته شده بود. او آشکارا در تقابل با مصدق موضع گرفته بود و پیگیری قابل‌توجهی هم داشت سی‌آی‌ای به زاهدی نزدیک شد و عملیات و هدف جایگزین‌کردن او به عنوان نخست‌وزیر جدید با او در میان گذاشته شد. او به عنوان افسرنظامی مشخص شده بود که سی‌آی‌ای درنهایت بر سر اجرای جزییات طرح با او به توافق می‌رسید.
از ابتدا همکاری شاه به عنوان بخش ضروری طرح مورد توجه قرار داشت. همکاری او برای اطمینان‌بخشی از اقدام مورد نیاز پادگان‌های نظامی تهران و برای قانونی‌کردن جانشینی نخست‌وزیر جدید ضروری بود. از زمانی که شاه خودش را فردی فاقد تصمیم نشان داده بود، مشخص بود که فشارها بر او برای همکاری احتمالا اشکال ذیل را به‌خود خواهد گرفت:
اول) تلاش شاه و خواهر دوقلوی او شاهزاده اشرف پهلوی که از اروپا برمی‌گردد در راستای تشویق شاه به کنارگذاشتن مصدق خواهد بود. او به شاه خواهد گفت که تماس‌هایی با مقامات آمریکایی و بریتانیایی داشته است و آنها از او چنین خواسته‌اند.
دوم) تدارکات برای دیدار از ایران از سوی ژنرال «اچ.نورمن شوارتسکف»، رییس پیشین ژاندارمری، او شخصی مورد علاقه و احترام شاه بود، شوارتسکف درصدد توضیح طرح پیشنهادی و گرفتن فرمان‌های (امرهمایونی) برکناری مصدق، انتصاب زاهدی و درخواست از ارتش برای وفادارماندن به سلطنت بود.
سوم) کارگزار محلی و اصلی بریتانیا که حسن نیت مجدد خود را نسبت به شاه ابراز کرده است، درصدد تقویت پیام شوارتسکف و اطمینان‌بخشیدن به شاه بوده است که این دیگر اقدام مشترک آمریکا – بریتانیا است.
چهارم) درصورت نتیجه‌نگرفتن از مراحل بالا آقای روزولت به عنوان رییس‌جمهوری آمریکا، از شاه خواهد خواست تا فرمان‌های فوق را امضا کند. به محض دریافت این فرمان‌ها، فرمان‌های دریافتی در روز مشخص‌شده در طرح توسط سی‌آی‌ای به زاهدی اعلام می‌شود. در روز عملیات (دی- دی) شاه باید جایی خارج از تهران باشد و بنابراین زاهدی که فرمان‌های شاه و حمایت نظامی را در اختیار دارد می‌تواند حکومت را بدون خطر سقوط شاه از موقعیتش و به خطرافتادن جان شاه به دست بگیرد.
اظهارات عمومی بعدی صورت گرفته در آمریکا تاثیر فوق‌العاده‌ای بر ایران و مصدق دارد و عمیقا به سقوط مصدق کمک خواهد کرد:
1) انتشارنامه 29 ژوئن 1953 رییس‌جمهوری آیزنهاور در 9جولای به نخست‌وزیر ایران مصدق روشن کرد که کمکی به ایران صورت نخواهد گرفت.
2) کنفرانس مطبوعاتی 28 جولای 1953 وزارت امور خارجه می‌گوید: «… . فعالیت‌های فزاینده حزب غیرقانونی کمونیست در ایران و مدارا با آنها از سوی دولت ایران دلیل اصلی دغدغه‌های دولت ماست و همه این تحولات ارسال کمک به ایران را دشوار کرده است.
3) نطق سیاتل رییس‌جمهوری در مجمع فرمانداران، مبنی براین که «ایالات متحده آمریکا نمی‌تواند بنشیند و ببیند که کشورهای آسیایی به پشت پرده آهنین سقوط می‌کنند»، تاثیرفوق‌العاده‌ای دارد.
4) در همکاری با وزارت خارجه، سی‌آی‌ای مقالات مختلفی را درروزنامه‌ها و مجلات اصلی آمریکایی چاپ کرد و در ایران مجددا تجدید چاپ شد و این تاثیر روانشناسی مطلوبی در ایران داشت و به جنگ روانی علیه مصدق کمک می‌کرد.
بعد از اعمال فشار قابل‌توجه از سوی شاهزاده اشرف و ژنرال شوارتسکف و بعد ازملاقات‌های مختلف با آقای روزولت، شاه نهایتا فرمان درخواست شده را در 15 آگوست امضا می‌کند. طرح برای روز 16 در نظر گرفته شده بود. با این حال، با توجه به درز امنیتی در ارتش ایران، فرمانده ارتش شاهنشاهی برای دستگیری مصدق با کمک دو کامیون مملو از سربازان طرفدار شاه اقدام می‌کند و البته مغلوب نیروهای بالاتر همچنان وفادار به مصدق می‌شود. بنابراین توازن طرح نظامی برای فردای آن روز به‌هم می‌خورد. بنابر شنیده‌ها طرح خنثی می‌شود و شاه به بغداد می‌گریزد. این اقدام، اقدامی احتیاطی بود که حداقل در طرح اولیه پیش‌بینی شده بود. زاهدی در حفاظت «سی‌آی‌ای» باقی می‌ماند. با کمک افسران کلیدی‌اش، او موفق به کنارزدن نیروهای امنیتی مصدق می‌شود و همچنان به دنبال شناسایی عناصر اصلی مخالف است.
در صبحگاه 17 آگوست 1953 سفیر آمریکا هندرسون به تهران باز می‌گردد. ژنرال زاهدی، از طریق یک کنفرانس مطبوعاتی مخفیانه که توسط سی‌آی‌ای طرح‌ریزی شده بود و توسط امکانات چاپ و تکثیر پنهانی سی‌آی‌ای به ایران اعلام کرد که او قانونا نخست‌وزیر ایران است و مصدق کودتای غیرقانونی علیه او به راه انداخته است.
کارگزار «سی‌آی‌‌ای» [درتهران] مقادیر معتنابهی ازعکس‌های فرمان‌های عزل مصدق و انتصاب زاهدی به نخست‌وزیری را پخش کرد. این اقدام تاثیر فوق‌العاده‌ای بر مردم تهران داشت، به ویژه آنهایی که از خبر ترک [ایران توسط] شاه در پی اقدامات مصدق خشمگین و در تعجب بودند. سفیر آمریکا «برتون. وای. بری» در بغداد با شاه تماس می‌گیرد و به او می‌گوید که او مطمئن است شاه سریع و با وجود شرایط آشکارا خصمانه، در همان تاریخ به ایران بازخواهد گشت. تماس با شاه در «رم» بعد از پرواز او از بغداد باز هم برقرار شد. آقای روزولت و فرماندهی دایما گزارش می‌دادند پیروزی ظاهری مصدق محکوم به شکست است و نشانه‌های قطعی وجود دارد که ارتش همچنان به شاه وفادار است و از این رو چرخش مطلوب در وضعیت ممکن خواهد بود. شرایط بعدی هم وزارت خارجه آمریکا و هم اداره روابط خارجی بریتانیا را بر آن داشت تا تلاش حداکثری را برای متقاعدکردن شاه به بیان سخنان عمومی برای تشویق ارتش و توده مردم به مخالفت با مصدق و پذیرش زاهدی به‌عنوان نخست‌وزیر انجام دهند.
در 19 آگوست 1953 تظاهراتی به طرفداری شاه در اطراف محله بازار تهران شکل گرفت که ابعاد وسیعی پیدا کرد. به نظر می‌رسید تظاهرات تا حدودی، همزمان، بیانگر تلاشی برای ابقای پرستیژ بنیادین شاه و هشدار عمومی درمقابل حرکت جمهوریخواهانه بی‌نقابی بود که از سوی کمونیست‌ها و برخی چهره‌های جبهه ملی صورت می‌گرفت. تا ظهر روز بعد مشخص شد ارتش خیلی زود در تهران ـ‌ همانند دیگر شهرهای اصلی ـ به حرکت طرفداران شاه پیوست. در چنین شرایطی بود که طراحی نظامی توانست به اجرا دربیاید. در ایستگاه پخش رادیویی، زاهدی با بیرون‌آمدن از مراقبت «سیا» دست به هدایت حرکت زد. او ابتدا با نطق در رادیو تهران اعلام کرد حکومت در اختیار اوست. رییس ستاد ارتش نیز دستگیر شد و منزل مصدق نیز مورد بازرسی قرار گرفت و سیاستمداران و افسران طرفدار او بازداشت شدند. تا پایان روز 19 آگوست کشور در دست نخست‌وزیر جدید زاهدی افتاده بود و اعضای حکومت مصدق، مخفی یا محبوس شدند. بلافاصله شاه به ایران برگشت و مورد استقبال عمومی و پرشور قرار گرفت. شاه عمیقا از این واقعیت متحول شده بود که مردم و ارتش کشورش درمقابل خصومت یک مصدق کینه‌جو و حزب کمونیست ایستادگی می‌کند و علیه پیروزی موقت و طرح‌ریزی آشکار برای اعلام جمهوری در ایران می‌ایستند. شاه برای اولین‌بار احساس کرد حکمرانی ملتش را در دست دارد و با قاطعیت برای به دست‌گرفتن کنترل ارتش به ایران بازگشته است.
برای اعطا نیازهای فوری مورد نیاز به زاهدی، پرداخت‌ها می‌بایست تا پایان ماه به‌گونه‌ای صورت می‌گرفت و پیش از آنکه آمریکا بتواند مقادیر معتنابهی از کمک‌ها را فراهم کند، سیا به طور پنهانی در حدود پنج‌میلیون‌دلار، در طی دو روز از به قدرت رسیدن زاهدی فراهم کرد.

راي مردم به دولت مصدق

گروه تاريخ اقتصاد – آنچه مي خوانيد سرمقاله «باختر امروز» در تاريخ 20 مردادماه سال 1332 است. نويسنده اين سرمقاله با حمايت از مصدق ، مخالفان او را به شب پره هايي که «وصل آفتاب را نمي توانند ديد»، تشبيه کرده است.
پيرو «رفراندوم» هفته گذشته در شهرستان تهران، ديروز در سرتاسر ايران مراجعه به آراي عمومي شد و ملت ايران يکصدا به نداي پيشواي خود لبيک گفتند.با اين آزادي بي حد و اندازه که به مخالفان داده اند و همه روزه مانند برگ درخت به نام روزنامه، فحش نامه با پول بيگانگان چاپ مي شود و عليه دولت و شخص مصدق تبليغ مي نمايند و از هر گونه عمل و اقدامي که ذکر آن موجب شرم و خجلت است فروگذار نمي کنند؛ مردم يعني همان اشخاصي که صاحب حقيقي اين خانه هستند به دنبال مصدق قدم برداشته و نيت او را تقديس کرده و پشتيباني خود را تصريح مي کنند.ملت ايران مي بيند که پس از پيدايش مشروطيت بار اول است که يک آزادي مطلق به مردم داده شده و عامه در يک امر عمومي ورود داشته و بدون اعمال نفوذ، اين «رفراندوم» صورت گرفته است.
کورباطن ها، مغرضين، شب پره ها که وصل آفتاب را نمي توانند ديد هر چه مي خواهند بگويند، آفتاب را با گل نمي توان اندود و در اين قرن و عصر که بايد آن را عصر تلويزيون و اتم نام نهاد، حقايق را نمي شود مکتوم داشت.
همين ها که فرياد مي کشند و مخالف خواني مي کنند سال پيش زير لواي مصدق از همين تظاهرات و ابراز احساسات حماسه مي خواندند و براي خود وجد ذخيره مي کردند و به خود مي باليدند که در جبهه و صفي هستند که مردم به آنها احترام مي کنند و به دنبال آنها مي روند ولي امسال مي گويند اين کارها ساختگي است و دليل آنها اين است که چون ما نيستيم پس مردم هم نيستند.آنها خودشان بهتر مي دانند که زير بازارچه خانه خودشان نمي توانند سفيد شوند! احساس کرده اند که خويشان و بستگانشان جواب سلام آنها را نمي دهند، ولي در روزنامه هاي خود مي نويسند که مردم به تحريک دولت به آنها حمله مي کنند.آقايان کسي به دنبال شما نيست که دولت نگران باشد. شما هستيد همان هايي که شب ها دور هم جمع مي شويد به ضميمه آنهايي که در سوراخ ها خزيده و قادر نيستند از خانه بيرون آيند! مگر شما يک چندم مردم ايران هستيد؟ و مخالفت شما چه تاثيري دارد؟
دولت در آن حد و اندازه جلو شما را مي گيرد که نظم و امنيت را اخلال کنيد يا موجب قتل و فتنه اي شويد و الاهرچه مي خواهيد تنها صدا بدهيد و آنچه ميسر است شما چند نفر در عزاي شکست خود بگرييد.از اين صداها در فضا بسيار پيچيده و گوش آسمان ها به اين آهنگ هاي ناموزون آشنا است. شما سال گذشته پشت سر مصدق نماز مي خوانديد و به او اقتدا مي کرديد آن مقام و منزلت را در اجتماع داشتيد، امسال به ساز سياست اجنبي مي رقصيد مي خواهيد مردم با شما چه معامله کنند؟ اگر مردم غير از اين معامله مي کردند بايد از اين مملکت و از اين مردم مايوس بود چون تقوي و درستي اثر وضعي ندارد.اعتماد مردم به پاکي و طهارت مصدق است، اعتماد مردم به وطن پرستي و رشادت سياسي مصدق است، شما چه داريد که به مردم عرضه کنيد؟ اگر ملت پشت سر شما است، چرا اعلاميه نمي دهيد که روز فلان تعطيل عمومي کنيد. مگر دست شما را گرفته اند؟
مي خواهيد امتحان کنيد، خويشان و نزديکان و همسايگان و دوستان را جمع کنيد، مراجعه به آراي آنها کنيد ببينيد صدي چند به روش شما راي مي دهند؟ اشتباه شما اين بود که خيال مي کرديد اين مردم به دنبال شما هستند و اين ابراز احساسات براي شما است؛ و تصور کرديد که هر راهي برويد مي آيند و هر نظري اتخاذ کنيد پيروي مي کنند؛ اين امتحان به قيمت حيات سياسي و آبروي شما تمام شد.
ديروز ملت ايران در سرتاسر کشور خط بطلان بر گفته و عمل شما کشيد، در مجلسي را که شما در آن بوديد بست و دفتر سياست شما را شست؛ ديروز ملت ايران فرمان حيات ابدي و زندگي باافتخار و جاويد به مصدق داد، ديروز آفتاب عمر سياست شما غروب کرد، ديروز خورشيد اقبال و افتخار مصدق در نصف النهار محبوبيت و قبول عامه درخشيد، ديروز ملت ايران مشت محکمي بر دهان شما کوبيد؛ هنوز متقاعد نشده ايد، هنوز بس نيست؟
شما از ملت ايران مايوس شديد، رو به خارجي ها آورديد، شکايت ملت ايران را به بيگانگان برديد! شما تلگراف مي کنيد که روزنامه ها را توقيف، مخالفين را زنداني و تبعيد و همه را تهديد کرده اند.
همين روزنامه هاي شما جواب شما نيست؟ همين اجتماع شبانه روزي شما و همين فتنه و فسادهاي دائم که منجر به قتل و سفک دماء[ريختن خون] مي شود، علامت آزادي شما نيست؟ شما مي خواهيد دولت مردم را مجبور کنيد که به دنبال شما بيايند. ديگر اين کار ميسر نيست و آن دفتر شسته شد.ملتي پيروز به دنبال پيشواي خود دو اسبه به طرف سعادت و پيروزي مي رود، مردمي سرنوشت خود را در پيروي مردي پرهيزکار و پاک تشخيص داده از او الهام مي گيرند، شما هم مطرود و ملعون بايد از سياست کناره بگيريد.
مصدق به ملت تکيه دارد شما کسي را نداريد، مصدق آبرو و سابقه پرهيزکاري دارد شما نداريد، مصدق براي مردم برنامه دارد و به مردم خدمت مي کند و مردم اين معني را درک کرده اند، شما براي کسان و بستگان و اطرافيان خود تلاش مي کنيد و براي آنکه از دور شما متلاشي نشوند به آنها منفعت مي رسانيد.
شما به انتظار نشسته ايد که يک خارجي به کمک شما بيايد و مصدق را از کار بيندازد. اولاملت ايران بيدار و همانطور که تا حال از او حمايت کرده بعد هم خواهد کرد. ثانيا بر فرض که شما توفيق حاصل کرديد مصدق سربلند و با افتخار از ميدان بيرون مي رود، مصدق پيروز و محبوب ميدان را ترک مي کند.
پس در يک طرف اين ميدان جنگ شما و بيگانگان و در طرف ديگر مصدق و ملت؛ ولي فراموش نکنيد که خدا با مردم است.ديروز ملت ايران سياست اجنبي پرستي اقليت را محکوم کرد. اين رفراندوم راي عدم اعتماد ملت ايران به افراد اقليت و نشانه تنفر و انزجار عامه از سياستي بود که ايادي لندن از آن پيروي مي کنند.قريب دو ميليون نفر از افراد اين ملت در يک انتخابات آزاد ضمن راي عدم اعتماد به ستون پنجم انگليس به مصدق پيروز و وطنخواه راي اعتماد داد و ثابت کرد که استقلال وطن خود را آرزومند است.

گروه تاريخ اقتصاد– دکتر بابک احمدي، نويسنده محقق و مترجم، در پاسخ به پرسش سايت «تاريخ ايراني» مبني بر اينکه «شصت سال پس از کودتاي ۲۸ مرداد ۳۲ از مصدق چه مي خواهيم؟»، چنين نوشته است:
نام دکتر محمد مصدق بيان راستين تکاليف دموکراتيکي است که در جريان انقلاب مشروطه مطرح شدند. تا دوران مصدق شماري اندک از آن تکاليف برآورده يا اجرا شده بودند، اما به بخش عمده آنها توجه نشده بود و اجراي برخي هنوز هم در دستور کار نيروهاي آزادي خواه و ميهن دوست قرار دارند. از نظر بسياري مصدق به عنوان نماد استقلال ملي و بيانگر خواست آزادي و زمينه ساز ايده توسعه پيگير و ضرورت ترفيع سطح زندگي اقتصادي توده ها زنده است. کودتايي که منجر به سرنگوني دولت ملي مصدق شد و دولت برآمده از آن که به شکلي پيگير به سمت استقرار ديکتاتوري فردي محمدرضا شاه پيش رفت، راه توسعه سياسي ايران را با خشونت مسدود کرد و پس از دوره اي سرکوب و خفقان به ياري نيروهاي بيگانه توسعه آمرانه را در دستور کار قرار داد. از اين رو، به چشم نيروهاي دموکرات و آزادي خواه نام مصدق نه فقط بيانگر استقلال ملي، بل چونان راهگشاي حقوق دموکراتيک مردم جلوه مي کند. از ياد نبريم مصدق که ملي کردن صنعت نفت و کوتاه کردن دست شرکت انگليسي و دولت انگليس را از تمام حوزه هاي استخراج، بازاريابي و فروش نفت ايران به عنوان مهم ترين برنامه خود معرفي کرده بود، خواست ديگري را نيز پيش روي مردم گذاشته بود و آن انتخابات آزاد و دموکراتيک و اصلاح قانون انتخابات بود. نيروهاي ملي و دموکراتي که جبهه ملي را در جريان تحصني تاريخي شکل داده بودند آن کنش سياسي را با شعار آزادي انتخابات آغاز کرده بودند.
ايمان مصدق به اينکه دموکراسي به معناي اداره امور مردم به دست خود مردم است در قياس با برداشت سياستمداران ايراني دورانش از آزادي سياسي و حقوق دموکراتيک، نزديک ترين برداشت را به معناي امروزي دموکراسي ارائه مي کند. مصدق در نطقي در مخالفت با دولت رزم آرا در مجلس شوراي ملي در ۶ تيرماه ۱۳۲۹ چنين گفته بود: «من گفتم اگر از راه آزادي و دموکراسي بتوانيم کاري بکنيم از طريق اختناق و زور و قلدري براي مردم کاري نمي توانيم انجام دهيم… او گفت اين حرف ها که شما مي گوييد براي شب مردم شام نمي شود و من گفتم حکومت زور و قلدري ممکن است يک شب يا حتي چند سال به مردم ناني بدهد ولي تا خود مردم نتوانند در امور اجتماعي دخالت کنند هيچ گاه صاحب نان نمي شوند و بايد هميشه سر بي شام زمين بگذارند.» اعتقاد مصدق به دموکراسي و به اينکه خود مردم بايد در امور اصلي زندگي اجتماعي دخالت کنند به ما ياري مي کند تا نشان دهيم دموکراسي با خود عدالت و رفاه به همراه مي آورد، اما شعارهاي عدالت طلبانه اي که دموکراسي را ناديده مي گيرند در عمل به اردوگاه هاي کار اجباري و گسترش فقر و مصيبت در زندگي اکثريت مردم منجر خواهند شد. اين سان، مصدق با استقلال و آزادي يعني دو شعار اصلي مردم در اين 6 دهه زنده ماند.

ادعاي حزب زحمتكشان در مورد سقوط مصدق

گروه تاريخ اقتصاد– پس از سقوط دولت دکتر مصدق، نشريات حکومتي، مستقل و حزبي، تحليل هاي متفاوتي از اين واقعه ارائه دادند. آنچه مي خوانيد سرمقاله روزنامه شاهد (ارگان حزب زحمتکشان ايران) حامي سلطنت شاه و مخالف مصدق است. اين سرمقاله نشان مي دهد که فضاي کودتا تا چه اندازه مطلوب جريان هاي همراستا با حاکميت بوده است، به طوري که سقوط مصدق را ناشي از «قيام مردم!» ارزيابي کرده است.

***
بالاخره حکومت بيست و نه ماهه دکتر محمد مصدق با يک قيام خونين سقوط کرد و صفحه ديگري از تاريخ اين قوم کهنسال ورق خورد و فصل تازه اي در حيات ملت ما آغاز شد.
براي حزب پرافتخار ما که بنيانگذار نهضت عظيم ملت بود، هيچ چيز ملال انگيزتر از اين نيست که نتيجه روزها و شب ها مبارزه و ثمره هفته ها و ماه ها مجاهده را در معرض نيستي و نابودي ببيند.
فاصله زماني که دکتر بقايي رهبر خردمند و فداکار و با ايمان زحمتکشان عليه زور و قلدري و استعمار سياه خارجي قيام نمود و مکتب آزادي و راستي را پايه گذاشت و حکومت ساعد را استيضاح کرد تا روزي که اقليت مبارز و سرسخت دوره پانزدهم تمام افتخارات سياسي خويش را در طبق اخلاص گذاشته و تقديم کردند، بايد مورد تامل و انديشه صاحبنظران و رفقاي حزبي قرار گيرد.
تا روزي که گلوله شادروان سيدحسين امامي به حيات هژير خاتمه داد ميان اقليت سرسخت دوره پانزدهم صفا و صميميت قابل تحسيني حکومت مي کرد. همه اعضاي اقليت مبارز دوره پانزدهم در کمال جوانمردي و بدون ريب و ريا و تظاهر از آزادي مردم و استقلال وطن خويش دفاع مي کردند، ولي از آن روز که اين امانت را به دکتر محمد مصدق سپردند و جبهه مقدس ملي را به وجود افراد ابن الوقت و جاه طلب و اپورتونيستي(فرصت طلبانه) که از ذکر نام آنان خودداري مي کنيم آلوده ساختند ديگر آن صفا و صميميت و حقيقت در جبهه ملي و صف مبارزين ضد استعمار وجود نداشت، ولي هدف مقدس ما و نمايندگان حزبي ما اين بود که بار نهضت ضد استعماري را به سر منزل مقصود برسانيم و اگر مصدق را به پيشوايي و رهبري قبول کرديم، از اين جهت بود که براي او در راه دفاع از آزادي و حقوق ملي سوابقي مي شناختيم؛ او بارها به دفاع از حقوق اساسي برخاسته و در راه حفظ آزادي هاي مقدس بشري مبارزه کرده بود و در ادوار چهاردهم و شانزدهم مجلس که نقش رهبر اقليت منتقد را برعهده داشت با حکومت هاي نظامي و تحديد مطبوعات و توقيف هاي غيرقانوني اشخاص و سوءاستفاده هاي دولت ها از قدرت و مقام، مخالفت شديد مي کرد. او بارها عليه مظالم حکومت هاي دست نشانده يا قلدر قيام کرده و مردم را به مبارزه عليه خائنين دعوت کرده بود. او بر انتخابات ننگين دوره پانزدهم تهران اعلام جرم کرده و براي آزادي انتخابات يقه چاک داده بود.
در تمام جلساتي که نطق کرد عليه استعمار سياه انگلستان، داد سخن داده و عمال آن سياست شوم را سخت کوبيده بود و زماني که پس از ترور رزم آرا به او پيشنهاد مقام نخست وزيري شد، ما در صف اول مدافعين و طرفداران جدي او قرار گرفتيم. ما به ياري و کمک جدي حکومت برخاستيم زيرا نوکران مسکو و بردگان و دست پروردگان لندن با او مخالفت داشتند. مزدوران امپرياليسم سرخ در راه پيشرفت هدف ملت مانع مي ساختند و به کمک ايادي انگلستان مي رفتند و به منظور شکست حکومت مصدق حادثه ايجاد مي کردند.
اين کارشکني ها و حادثه سازي ها تا پايان دوره شانزدهم و سپس تا سي ام تيرماه سال گذشته ادامه يافت و ما همچنان مدافع سرسخت دولتي که خود را مظهر ملت مي دانست بوديم. در روزهاي خطرناک چند روزه حکومت قوام حداکثر کوشش و مشقت را تحمل کرديم و بدون ادعا و تظاهر به دفاع از آزادي کمر بستيم و خودستايي و بهره برداري از آن پيروزي عظيم را براي کساني گذاشتيم که اهل اين تظاهرات و خصايص بودند.
ما حکومت مصدق را مخالف هيات حاکمه فاسدي مي دانستيم که مسووليت کليه بدبختي هاي کشور و محروميت و فقر مردم ايران را بر عهده داشت و هزارفاميل معروف به ظاهر با او دشمني مي کردند، ولي گذشت زمان ما را با حقيقتي دردناک مواجه کرد. نخستين حقيقتي که دريافتيم اين بود که مصدق السلطنه مردي نبود که عملاعليه هيات حاکمه فاسد که بيش و کم با او قرابت داشتند قيام کند.
بدبختي بزرگ تر اين بود که مصدق را تملق و مداهنه بعضي از اطرافيان به کلي گمراه ساخته بود و او خود را برتر و والاتر از همه مردم اين کشور و فکر خود را پرارزش تر از تمام افکار مي دانست و چنان در دام خودپرستي و خودخواهي گير افتاده بود که به هيچ وجه نمي توانست حتي تذکرات بي شائبه طرفداران خود را قبول نمايد.هر چه از دوران حکومت او مي گذشت شهوت مقام و حس جاه طلبي او شدت مي يافت و مردي که خود سال ها از اوضاع به شدت انتقاد کرده بود، طاقت شنيدن جزئي انتقادي را نداشت چنانچه نخستين گله دکتر بقايي را از دولت در مورد سستي و تهاون در اجراي قانون مصادره اموال قوام و عدم توجه به بازماندگان شهدا با خشونت تلقي کرد و توبيخ جدي او را خواستار شد و براي ارضاي حس خويشتن پرستي از مجلس تقاضاي اختيارات را نه يک بار، دو بار آن هم از راه ارعاب و تهديد نمايندگان به وسيله اوباش و رجاله ها توانست از مجلس بگيرد. يعني براي اخذ اختيارات از همان راهي رفت که قوام و رزم آرا مي رفتند ولي در شدت عمل از آنها جلو افتاد.
مردي که پنجاه سال به آزادي خواهي تظاهر مي کرد براي سلب آزادي محرومين و آزادي خواهان کشور لايحه کميسيون امنيت اجتماعي نوشت و به شدت اجرا کرد. مردي که بارها از دست عمال سفارت گله کرده بود براي موفقيت انتخاباتي دکتر طاهري ها و توليت ها که از نوکران مارکدار سفارت بودند پافشاري لجوجانه کرد و در اين اواخر دست به توقيف و بازداشت خلاف قانون مطبوعات و اشخاص زد و حقوق مقدس انساني مردم را زير پا گذاشت، برخلاف قانون اسکناس منتشر کرد، تمام دوستي ها و جوانمردي ها را نديده گرفت و به نوکران وقيح و بي حياي خود دستور داد که رهبران و پايه گذاران اصولي نهضت را وقيحانه لجن مال کنند و دستگاه ملي راديو را به صورت بنگاه مداحي شخصي درآورد. خلاصه در سوءاستفاده از مقام و قدرت کاري کرد که قوام ها و رزم آراها و هژيرها نکرده بودند. دستگاه شهرباني و کارآگاهي او دوران شهرباني مختاري را روسفيد کرد و ما که خود را پيرو راستي و آزادي مي دانستيم و براي آزادي و دموکراسي قيام کرده بوديم و با فساد و تباهي مبارزه داشتيم، نمي توانستيم ناظر اين صحنه هاي خلاف انتظار باشيم و اعتراض نکنيم.

منبع: روزنامه شاهد،
۲۹ مرداد ۱۳۳۲

فشار انگليسي ها و ترس ترومن از «قضاوت تاريخ»

گروه تاريخ اقتصاد – استيو ني ال، تاريخدان آمريکايي، ترومن و آيزنهاور را از لحاظ تشابه و تضاد در سياست و انديشه و سليقه بررسي كرده و در آن قسمت كه مربوط به براندازي دكتر مصدق است، چنين نوشته است:
اختلاف نظر ترومن و آيزنهاور بر سر حذف دكتر مصدق زياد بود. ترومن (از حزب دموكرات) زير فشار انگليسي ها كه مي خواستند دولت دكتر مصدق بر هر ترتيب حتي با لشکركشي بركنار شود نمي رفت، اما آيزنهاور (از حزب جمهوري خواه) از همان آغاز زمامداري در ژانويه 1953 در اين براندازي تسليم نظرانگليسي ها شد. ترومن بارها به انگليسي ها گفته بود كه برانداختن دولتي كه برگزيده مردم و محبوب آنان است، قضيه اي نيست كه به فراموشي سپرده شود و روزگاري پاسخ آن را با بهاي سنگين بايد داد؛ زيرا «تاريخ» و حافظه مردم را نمي توان پاك كرد. اين تاريخدان آمريکايي پاسخ كتبي آيزنهاور به گوشزد برادر خود «ادگار» كه حرف هاي مردم را برايش نوشته بود به عنوان سند به اين شرح چاپ كرده است: «در ژانويه 1953 ما با خطر فوري از دست دادن ايران، واقع در منطقه اي با 60 درصد ذخاير نفت جهان، روبه رو بوديم و اينك اين تهديد را عمدتا از ميان برداشته ايم و…» كه اشاره به براندازي حكومت مصدق در 28 مرداد (19 آگوست 1953) است.

كودتاي 28 مرداد

گروه تاريخ اقتصاد – پس از شكست كودتاي 25 مرداد 1332، كودتاي دوم با طرح مراحلي چون تلاش براي عزل مصدق و انتخاب زاهدي به نخست وزيري، اقدام براي جلب حمايت نظاميان از كودتا و كشاندن اوباش و چاقو كشان به خيابان ها و حمله به اداره هاي دولتي و ايجاد ترس و وحشت در ميان مردم آغاز شد.
تا اواخر روز 27 مرداد تظاهرات به نفع مصدق و در مخالفت با شاه بود، اما به تدريج اوضاع دگرگون شد. اولين مرحله تظاهرات كه منجر به سقوط مصدق شد از اوايل شب چهارشنبه شروع شد. صبح چهارشنبه، عده اي به خيابان ها ريخته و با حمله به اماكن دولتي به غارت اموال پرداختند. سپس تظاهركنندگان توانستند در پناه نيروي انتظامي، پس از اشغال ايستگاه راديويي، آماده حمله به خانه نخست وزير شوند.
بالاخره در ساعت 5 بعدازظهر حمله به خانه مصدق آغاز و پس از زد وخورد شديدي بين مهاجمان و محافظان خانه وي، كه منجر به كشته شدن عده زيادي شد وي مجبور به ترك آنجا شد و به اين ترتيب كودتاي 28 مرداد كه با طرح خارجيان به اجرا درآمده بود، به پيروزي رسيد. پزشكي قانوني در اين درگيري ها تعداد 46 نفر مقتول و 58 نفر مجروح را اعلام و حتي عده مجروحين را تا 233 نفر تخمين زدند.

دريغ از «ميلي منفرد» خوشامد به «توفيقي» آغاز فصل جديد در سياست خارجي ايرانوظيفه دشوار نجفي پيام راي به زنگنه

فارسی: دکتر حسین فاطمی در دوران وزارت امور خار...English: A Type of Khorassani Dancing by Jami ...

دريغ از «ميلي منفرد» خوشامد به «توفيقي»

نويسنده: احمد شيرزاد

در هفته اي که گذشت عدم راي اعتماد مجلس به جعفر ميلي منفرد نگراني هايي را در ميان دانشگاهيان ايجاد کرد؛ نگراني هايي که تنها دوروز دوام داشت و خبر اميدوار کننده انتصاب جعفر توفيقي در وزارت علوم باز دانشگاهيان را اميدوار به تغيير در دانشگاه ها کرد. در رابطه با عدم راي اعتماد آقاي دکتر جعفر ميلي منفرد از مجلس شوراي اسلامي و دلايل آن بايد گفت که جناح تندرو در مجلس طي يکي، دو هفته اخير نسبت به مساله آموزش عالي حساسيت هايي ايجاد کرد که از اساس بي ربط و نادرست بود.
تصور مخالفان آقاي ميلي منفرد اين بود که آنچه در دانشگاه ها طي چندين سال اتفاق افتاد، حوادثي مانند 18تير، اتفاقاتي بود که از وزارت علوم و مديريت دانشگاه ها در آن زمان سرچشمه مي گرفت و اگر مديران همفکر آقايان در دانشگاه ها حضور داشتند، اين اتفاقات نمي افتاد. به عنوان مثال يکي از مخالفان ميلي منفرد در مجلس عنوان مي کرد که اگر ميلي منفرد در آن زمان فلان رفتار را انجام نمي داد، فلان شخص الان خارج از کشور نبود. اما فقر در تحليل باعث شد که متوجه نباشند که آنچه در 18تير اتفاق افتاد، دخالت عوامل بيروني نظير لباس شخصي ها بود.
از طرف ديگر، به نظرم مخالفان ميلي منفرد فکر مي کردند و مي کنند که با انتخاب وزير علومي همفکر خود مي توانند دانشگاه و دانشجويان را کنترل کنند اما واقعيت اين است که حيات فکري و سياسي دانشجويان اصولاارتباط زيادي با نحوه مديريت در وزارت علوم و مديران دانشگاه ها ندارد. تجربه مديريت اصلاح طلبان در دانشگاه ها نشان مي دهد که روساي دانشگاه ها عناصر سياسي نبودند. انتخاب هايي که در آن زمان در دانشگاه ها انجام مي شد، بيشتر افرادي آکادميک با شم مديريتي و سعه صدري بالابودند و همگي از متن دانشگاه و بر اساس نظر اعضاي هيات علمي معرفي مي شدند. با اين حال به نظرم بخشي از راي اعتماد منفي که طيفي تندرو در مجلس به آن دامن زدند تصوير غلطي بود از آنچه اگر ميلي منفرد وزير علوم شود آشوب ها در دانشگاه ها شکل مي گيرد. در صورتي که کسي مثل ميلي منفرد در آن زمان توانست با سعه صدر بزرگ ترين بحران ها را مديريت کند. همچنين نکته اي که از سوي نمايندگان مجلس موردتوجه قرار نگرفت اين بود که بزرگ ترين آشوب ها در دانشگاه ها طي چندين سال اخير، آشوب هايي بودند که عوامل بيروني نظير لباس شخصي ها آن را تشديد کردند و مساله اي نبوده است که از متن دانشگاه تشديد شود. همه اينها نشان مي دهد که فقر تحليل در طيفي از نمايندگان مجلس در روز پنجشنبه هفته گذشته مانع از آن شد که ميلي منفرد به عنوان وزير علوم از مجلس راي بگيرد. از طرف ديگر نکته حايزاهميت و اميدوار کننده امروز انتخاب دکتر جعفر توفيقي به عنوان سرپرست وزارت علوم است. توفيقي در دولت هشتم وزيري بود که به استقلال دانشگاه ها خدمت کرد. نظر اعضاي هيات علمي در دانشگاه ها را محترم شمرد و مبناي تصميم گيري قرار داد و کاري کرد که دانشگاهيان نه تنها وزارت علوم را مرکزي مقابل خود نبينند، بلکه با تزريق طرح هاي کلان خود به وزارت علوم باعث پويايي وزارت علوم شدند. در حال حاضر طي چند سال اخير روندي در دانشگاه طي شده است که با روند طبيعي آن در سال هاي گذشته متفاوت بود و قطار دانشگاه ها در هشت سال اخير از ريل اصلي خود خارج شد. به نظرم شخصي مانند دکتر توفيقي با شخصيت علمي بالاي خود، شم مديريتي و سعه صدر بالامي تواند اين قطار را به ريل اصلي خود وارد کند. بحث نگران کننده در دانشگاه هاي کشور افزايش نفوذ دولت در دانشگاه هاست. هم اکنون دانشگاه هايي داريم که اعضاي هيات علمي آن براي تغييرات مديريتي در آن دانشگاه روزشماري مي کنند، حتي کار به جايي رسيده است، بسياري از اختيارات در دانشگاه ها از اعضاي هيات علمي گرفته شده است. پيش از اين گروه هاي آموزشي نقش اصلي را در جذب اعضاي هيات علمي داشتند اما طي هشت سال اخير به ترتيب اختيارات از گروه ها گرفته و به دانشکده ها رسيد. اختيارات دانشکده ها به دانشگاه ها رسيد و دانشگاه ها اختيارات خود را به وزارت علوم تفويض کردند تا کار به جايي رسيد که وزارت علوم بدون جلب نظر دانشگاهيان اقدام به جذب اعضاي هيات علمي کند. اين اعمال نفوذ دولت در دانشگاه ها همچنين کار را به جايي رسانده است که برخي استادان جوان براي به دست آوردن شغلي شريف در دانشگاه ها ناچار مي شوند مطابق ميل وزارت علوم عمل کنند و افراد به ناچار، رفتار دوگانه پيشه مي سازند. با همه اين مسايل به نظر مي رسد وضعيت قابل ساماندهي است و با توجه به اينکه آقاي توفيقي، فردي دردآشنا هستند، مي تواند بهترين گزينه براي ساماندهي اوضاع کنوني دانشگاه ها و زمينه ساز دميده شدن نفسي تازه در دانشگاه ها شود.
رييس کميسيون آموزش مجلس ششم

«گفت وگو» زمينه ساز استمرار «اعتدال»

نويسنده: علي پايا

نکته اي در ارتباط با «منطق موقعيت» کنوني که دولت اعتدال بايد به آن توجه فراواني مبذول دارد، ناظر به سياست هايي است که احيانا برخي محافل افراطي به منظور ازکارانداختن و فلج کردن دولت اعتدال به کار خواهند بست. تجربه هاي تاريخي خواه در ايران و خواه در بسياري ديگر از کشور ها اين درس بزرگ را براي کنشگران سياسي به يادگار گذاشته است که افراطيون از افراطي گري خود دست برنخواهند داشت و بسياري از آنان حتي گاه از روي غفلت، از سر خيرخواهي مي کوشند هرروز بحراني براي دولت ايجاد کنند. (نمونه هايي از اين دست را مي توان در تاريخ معاصر کشورمان به عينه ذکر کرد.) دولت اعتدال دربرابر اين رويکرد تخريبي بايد از پشتوانه اصلي خود يعني مردمي که با آراي پرشمار خويش آن را در عرصه قدرت تثبيت کردند، بهره گيرد و با شيوه اي حساب شده، در عين اطلاع رساني دقيق به مردم و افشاي طرح ها و نقشه هاي بحران آفرينان، در مسير کاستن از التهاب ها و خنثي کردن بحران ها گام بردارد. البته اين نکته حايزاهميت است که دولت اعتدال بايد کار اطلاع رساني به حيطه عمومي را از همان روز نخست و به شيوه اي مستمر پي بگيرد. در کشور هاي پيشرفته که از نظم هاي سياسي مستقر برخوردارند روساي جمهور يا نخست وزيران در فواصل زماني معين و با تواتر بالابه گفت وگو با مردم در حيطه عمومي مي پردازند و آنان را به عنوان شرکاي اصلي در قدرت، در جريان تحولات پيش رو و طرح ها و برنامه هاي در دست انجام قرار مي دهند.
اين ارتباط نزديک با مردم موجب مي شود، افکارعمومي، خود را شريک دولت منتخب خويش بداند و به محض بروز کمترين دشواري در کار دولت، با شامه تيز سياسي خود آن را درک کند و براي پشتيباني از دولت و خنثي کردن بحران ها گام در ميدان نهد. البته ابزار موثر و مکمل ديگري در اين مسير نيز باز همان ابزار «گفت وگو» است و در به کار گيري از آن در مديريت بحران البته بايد با خود بحران آفرينان نيز به گفت وگو نشست. نکته اي اساسي که نظريه پردازان گفت وگو بر آن تاکيد مي کنند آن است که هرجا باب گفت وگو بسته شود، زمينه براي اعمال خشونت مهيا مي شود.
استاد دانشگاه

NWA 6927 Diogenite

Resistance of KhorramshahrResistance of Khorramshahr (Photo credit: Wikipedia)
English: ازنا - کمک های نقدی به جنگ AznaEnglish: ازنا – کمک های نقدی به جنگ Azna (Photo credit: Wikipedia)
English: An Screenshot of Mardom play in 1940s...صحنه ای از نمایشنامه مردم در سالهای 1320. از راست: حسین خیرخواه، مصطفی اسکوئی و لرتا
English: A Type of Khorassani Dancing by Jami ...رقص چوب بازی مردم تربت جام،رقصندگان با لباس محلی خراسان هنرنمایی می کنند.
فارسی: دکتر حسین فاطمی در دوران وزارت امور خار...دکتر حسین فاطمی در دوران وزارت امور خارجه ایران
English: Ruhollah Khomeini and people. فارسی: .... فارسی: امام خمینی در مدرسهٔ رفاه تهران.
دیدار حضرت امام خمینی (ره) با خیل مردم مشتاق د...دیدار حضرت امام خمینی (ره) با خیل مردم مشتاق در ایام دهه فجر انقلاب اسلامی بهمن 1357
English: Iranian Revolution, in 1978. فارسی: ت...تجمع عده‌ای از مردم معترض به حکومت شاه در سال ۱۳۵۷.

وظيفه دشوار نجفي

رييس جمهوري در مراسم معارفه وزيرخارجه: صداي مردم را نشنويم شكست مي خوريم

گروه سياسي: وزارت خارجه آنقدر براي رييس جمهوري اهميت داشت که صبح اولين روز کاري پس از راي اعتماد را به معارفه وزير جديد و توديع وزير پيشين اختصاص دهد. اين مراسم فرصت خوبي بود براي اينکه انتقادهاي دولت جديد به نقيصه هاي ديپلماسي مطرح شده و از اولويت هايشان بگويند. حسن روحاني صبح ديروز در ساختمان وزارت خارجه حاضر شد تا با دادن لوح تقديري به علي اکبر صالحي او را از وزارت خارجه توديع کرده و روانه سازمان انرژي اتمي کند و محمدجواد ظريف را به وزارت خارجه اي ها معرفي کند؛ چه اينکه معارفه چندان سخت هم نبود چون ظريف منتخبي است که بسياري معتقدند اولين وزيري است که واقعا تخصصش وزارت خارجه است. رييس جمهوري در اين مراسم تاکيد کرد که در پيگيري منافع با کسي تعارف نداريم. روحاني با اشاره به انتخابات رياست جمهوري در 24 خرداد تصريح کرد: «در اين انتخابات يک معجزه توسط مردم محقق شد چون اگر تبليغات، پول يا قدرت هاي تاثيرگذار را موثر بدانيم اينها جاي ديگري بود اما مردم خود به تصميم رسيدند و با طبع خود برگزيدند.» او با بيان اينکه در انتخابات خرداد مردم پيروز شدند، گفت: «اگر صداي مردم را نشنويم شکست خواهيم خورد. يکي از پيام هاي مردم تغيير در سبک و سياق سياست خارجي هم در مقام تصميم سازي و هم در مقام تصميم گيري و اجرا بود.» روحاني يادآور شد: «مردم يک برداشتي از سياست خارجي دوران گذشته دارند هر چند معناي آن اين نيست که وزارت خارجه کم کاري کرده يا از کارشناسان زبده تهي شده، معناي آن اين است که کارشناسان وزارت خارجه در ساختمان آن محبوس بودند و صداي آنان را کسي نشنيده است.» روحاني اضافه کرد: «سياست خارجي جايي نيست که بدون دقت کسي بتواند سخن بگويد و موضع بگيرد يا در برابر طرف خارجي مطلبي را مطرح کند.» او خاطرنشان کرد: «در سياست خارجي اشتباه براي ملت بسيار سنگين خواهد بود و اگر در سياست خارجي موضع گيري خطا صورت گيرد از جيب مردم خرج شده است و بايد پاسخگوي ملت بود.» روحاني ادامه داد: «عنوان حقوقي ما متعلق به ما نيست و ما امانتدار عنوان هستيم و عنوان رييس جمهور، وزير خارجه، نماينده مجلس و هر عنواني را به ما سپرده اند و اگر فردي با عنوان حقوقي سخن مي گويد بايد يادش باشد که يک امانتدار بيش نيست و بر امانت به گونه اي رفتار کنيم که صاحب امانت ضرر نکند. گاهي مواقع نسبت به عناوين احساس مالکيت داريم در حالي که در اين کشور هيچ کس عنوان حقوقي اش غيرمشروط نيست و همه عناوين مشروط به رعايت قانون، منافع و مصالح ملي و در چارچوب قانون اساسي است.»
روحاني تاکيد کرد: «مردم در انتخابات اخير تجديد نظر در سياست خارجي را خواستار شدند اما تجديد نظر به معناي تغيير در اصول و مباني نيست ولي شيوه و عملکرد بايد تغيير کند.»رييس جمهوري اضافه کرد: «سياست خارجي جاي شعار نيست و اگر خيلي دوست داريم تکبير يا کف بگيريم راه هاي ديگري وجود دارد، سياست خارجي را حق نداريم صرف تکبير و کف کنيم چون سياست خارجي بسيار حساس است.»او ادامه داد: «کليد حل مشکلات ما در دوره و شرايط کنوني سياست خارجي است و به شکلي که در بيان منافع ملي با کسي تعارف نداريم و با شهامت منافع ملي را دنبال مي کنيم اما سخن بايد عاقلانه، دقيق و منطقي باشد چون سياست خارجي جاي شعر و شعار نيست جاي فهم دقيق وقايع جهاني است.» روحاني ديپلمات هاي وزارت خارجه را چهره هايي توانمند، خدوم و فداکار توصيف کرد که در مقاطع حساس به کشور خدمت کردند. او همچنين با اشاره به عملکرد «علي اکبر صالحي» وزير امور خارجه قبلي يادآور شد: دولت خوشحال است که از آقاي صالحي در بخش ديگري استفاده مي کند و در دولت جديد ايشان حضور دارند. روز پنجشنبه، «علي اکبر صالحي» با حکم رييس جمهوري، به رياست سازمان انرژي اتمي منصوب شد. همچنين «روحاني» در مورد انتخاب «محمدجواد ظريف» از ميان افرادي که براي تصدي وزارت خارجه مطرح بودند، گفت: « فکر کردم آقاي ظريف مي تواند به خوبي بار مسووليت را به دوش بگيرد چون هم رشته تخصصي ايشان مرتبط است و هم تجارب طولاني در حوزه سياست خارجي دارد و شناخت بنده از ايشان به دوران جنگ و مذاکرات قرارداد 598 برمي گردد و علاوه بر اين از سال هاي 82 تا 84 آقاي ظريف عملارييس تيم مذاکره کننده هسته اي ايران بود که کار را به خوبي انجام داد.»روحاني وزارت خارجه را معدني بزرگ توصيف کرد که در آن طلاو نقره و الماس فراوان است و خطاب به ديپلمات هاي حاضر در جلسه گفت: «سرمايه هاي اصلي ما شما هستيد و تجربه شما امانت مردم است که با پول مردم به دست آمده انشاءالله به خوبي از آن استفاده شود.» رييس جمهور ادامه داد: «در دولت تدبير و اميد تمام کارشناسان بايد در تبيين نظر کارشناسي و بيان و اظهار آن احساس آزادي کنند نه اينکه حس کنيم وزير خارجه نظري دارد بر مبناي آن نظر بدهيم.» روحاني با تاکيد بر اينکه در سياست خارجي کارشناسي سفارشي نداريم، گفت: «شما کارشناس هستيد بايد آزاد آنچه را که مي فهميد بگوييد چه وزير خوشش بيايد چه ناراحت شود.» اين اظهارنظر روحاني با تشويق ديپلمات ها و کارشناسان وزارت خارجه همراه بود. رييس جمهور در ادامه تاکيد کرد: «اگر وزير از نظر کارشناسي خوشحال نشود و شما نظر واقعي خود را داده باشيد خدا خوشحال خواهد شد. مهم نيست رييس جمهور چه فکري مي کند شما بايد نظر کارشناسي را بدهيد.»وي با بيان اينکه مشکلات در کشور زياد است، گفت: «اميد من به حل مشکلات بسيار بسيار بسيار بيشتر است و اگر ما با دنيا منطقي حرف زديم و ملت احساس کرد ما با تدبير کار مي کنيم حتي اگر دنيا بخواهد زور بگويد تمام ملت پشت سر ما خواهد بود.»روحاني يادآور شد: «البته اگر شعار بدهيم و بي منطق عمل کنيم و مردم احساس کنند دقيق عمل نکرده ايم اجماع حاصل نمي شود و ما در سياست خارجي نياز به قدرت ملي داريم که قدرت ملي يعني اجماع ملي.» وي تاکيد کرد: «ملت ما منافع خود را زير پا نمي گذارد و مردم پيام خود را در انتخابات اخير به دنيا دادند. الان دنيا بايد آن پيام را به خوبي استماع کند اما اگر دنيا گوش شنوا نداشته باشد قدم هاي مردم ما استوار و در مسير اهداف ملي خواهد بود.»روحاني با تقدير از مجلس شوراي اسلامي به خاطر انجام چهار روز فشرده در بررسي وزراي پيشنهادي خاطرنشان کرد: «اگر هم در مواردي به برخي وزيران راي ندادند که ما يکي را راي اعتماد مي دانيم، به وظيفه خود عمل کردند و من نه فقط به خاطر 15 وزير که راي اعتماد گرفتند بلکه به خاطر آن وزيري که مجلس راي اعتماد نداد از آنها تشکر مي کنم چون براساس نظرشان عمل کردند.»در ادامه «حسن روحاني» حکم انتصاب «محمدجواد ظريف» وزير امور خارجه جديد ايران را به او اهدا کرد. در اين مراسم کمال خرازي و منوچهر متکي وزيران خارجه اسبق ايران حضور داشتند.

ظريف در مراسم معارفه: آغاز فصل جديد در سياست خارجي ايران
وزير جديد امور خارجه نيز در اين مراسم ابراز اميدواري کرد که با همدلي و همکاري فصل جديدي در سياست خارجي کشور با توجه به شرايط دشوار کنوني آغاز شود. «محمدجواد ظريف» تاکيد کرد: مسووليت يک توشه و امتحان است و فعاليت در دولت آقاي روحاني با توجه به تجربيات و سوابق ايشان، کار ما را دشوار مي کند. وي ابراز اميدواري کرد که با بهره گيري از کارشناسان وزارت خارجه، اين وزارتخانه سربلند از اين امتحان خارج شود. ظريف با اشاره به حضور خرازي و متکي وزيران خارجه اسبق کشور، گفت: اگر آقاي ولايتي نيز حضور داشت، 32 سال سياست خارجي ايران را در يک مکان همراه داشتيم و اين نمادي از يک شروع جديد در سياست خارجي است که آن اجماع ملي به شمار مي رود که نشان مي دهد سياست خارجي حوزه گرايش ويژه و نگرش جناحي و حزبي نيست و حضور وزيران سابق نشانگر اين است که سياست خارجي ما پشتوانه کل نظام را دارد. وي تاکيد کرد: فرصتي فراهم شده تا با همکاري و همدلي با استفاده از همه کارشناسان وزارت خارجه و معاونان و مديران گذشته اين وزارتخانه، فصل جديدي را در اين شرايط دشوار آغاز کنيم. ظريف با اشاره به سخنان رييس جمهور درخصوص آزادانديشي در حوزه کارشناسي، اظهار کرد: بنده به اين مساله معتقدم و در زمان مقتضي در ادامه سخنان رييس جمهور در خدمت همکاران خواهم بود.

صالحي: از دروغ و غلو و بي حرمتي پرهيز کردم
در آخرين نطق وزير خارجه پيشين هم از برخي دغدغه هاي خود در اين حوزه سخن گفت: «در سه سال مسووليت وزارت خارجه تلاش کردم از دروغ و غلو و حرمت شکني بپرهيزم، وزارت خارجه بايد مانند يک دستگاه ضبط، صوت و تصويري را که مي بيند منتقل کند ولو اصوات و صور غيرمطلوب.»صالحي در رابطه با عملکرد خود گفت: سعي کرده ام از چند چيز پرهيز کنم که يکي از آنها دروغ بود. شايد در عرف بگويند سياسيون سياس هستند در حالي که سياسيون مثل تاجر هستند اگر اعتبار خود را از دست بدهند ديگر نمي توانند ادامه حيات بدهند. وي ادامه داد: همچنين سعي کرديم از غلو بپرهيزيم به خصوص در گزارش به مقامات بالاتر و به اعتقاد من وزارت خارجه مثل يک دستگاه ضبط بايد صوت و تصويري را که مي بيند و مي شنود، منتقل کند ولو اصوات و صور نامطلوب.
صالحي همچنين از محمود احمدي نژاد هم تشکر کرد و گفت: «در اين سه سال مبسوط اليد بودم، البته شرايط سخت بود، يک بار به يکي از وزيران خارجه کشورهاي خارجي گفتم اگر بتواني يک ماه در ايران وزير خارجه باشي هنر کرده اي، اگر يک دستت در دست ناتو و يک پايت در اتحاديه اروپا باشد وزير خارجه بودن کاري راحت است در حالي که در کشور ما از تصميم سازي تا تصميم گيري راهي صعب العبور است هرچند بعد از اجماع همه با تمام توان پيش مي رويم.»

روحاني: نظارت مجمع تشخيص مصلحت نظام ياري رسان دولت خواهد بود
رييس جمهوري همچنين روز گذشته در جلسه مجمع تشخيص مصلحت نظام نيز حضور يافت. او در اين جلسه، مجمع را يادگاري ماندگار از امام راحل براي بن بست شکني قانوني در کشور برشمرد و گفت: «اين مجمع جايگاهي رفيع و شايسته در نظام اسلامي دارد، به ويژه پس از بازنگري قانون اساسي کليد حل معضلات و مشکلات نظام در گذشته بوده و در آينده نيز خواهد بود.» وي با تاکيد بر اينکه «مجمع تشخيص مصلحت نظام بازوي قوي مشورتي رهبري معظم انقلاب و منشا خدمات موثري براي نظام است»، خاطرنشان کرد: «اميدوارم دولت در اين دوره بتواند از حضور آيت الله هاشمي رفسنجاني که از استوانه هاي انقلاب است و روساي قوا و ساير اعضاي مجمع تشخيص مصلحت نظام در مسير دستيابي به اهداف مدنظر خود استفاده کند.»رييس جمهور افزود: «اعضاي دولت تدبير و اميد براي شرکت در کميسيون هاي تخصصي مجمع تشخيص مصلحت نظام، ارايه نظرات و تشريک مساعي جديت خواهند داشت، چراکه تصميمات اتخاذشده در اين کميسيون ها و نهايي شدن آنها در جلسات رسمي مجمع، مسير کلي نظام را مشخص و به هماهنگي امور اجرايي کشور کمک مي کند.»روحاني در پايان با اشاره به بعد نظارتي مجمع تشخيص مصلحت نظام بر حسن اجراي سياست هاي کلي نظام گفت: هماهنگي موثر ميان دولت يازدهم و مجمع تشخيص مصلحت نظام مي تواند موجب تسريع در انجام امور شود و مطمئنا نظارت مجمع ياري رسان دولت براي حل مشکلات کشور خواهد بود.

نويسنده: سيدمحمد بهشتي

پذيرفتن مسووليت سازمان ميراث فرهنگي و گردشگري از طرف آقاي نجفي به نظر من يک شانس و اقبال براي اين سازمان بوده است چون نجفي در طول سال هاي مديريتي بعد از انقلاب، مديريت موفقي در وزارت علوم و سازمان برنامه و بودجه داشته و آن تجربه اين امکان را به ايشان مي دهد که از سياق مديريت يک دستگاه علمي، فرهنگي آگاه باشد و همه معيارهايي که براي مديريت بايد مورد توجه قرار بگيرد را در اختيار دارد و کشور مي تواند از اين تجربه بهره مند شود. ما در سال هاي مديريتي نجفي در سازمان برنامه و بودجه توانايي هاي ايشان را در يک سازمان فرابخشي و بين بخشي شاهد بوديم و اين تجربه کمک مي کند در حوزه گردشگري هم که يک حوزه بين بخشي است اطمينان حاصل کنيم که مي تواند مسايل را به خوبي حل و فصل کند. علاوه بر اين تجربه حضور دکتر نجفي در شوراي شهر هم باعث مي شود به طور عيني نقايص و کمبودهايي را که در اين حوزه وجود دارد، حس کرده باشد.
بنابراين، يکي از بهترين گزينه هايي که مي توانست براي سازمان ميراث انتخاب شود، نجفي بود. البته نبايد فراموش کرد که او وظيفه دشواري پيش رو دارد زيرا، تقريبا با يک ويرانه روبه رو است. اما فرصت اين را دارد که با تجربه مديريتي خود مشکلات عديده اين سازمان را از سر راه بردارد. ما در سازمان ميراث فرهنگي تلاش کرديم مقدمات قانوني براي مديريت پذيرکردن اين سازمان را انجام دهيم. آقاي نجفي مي تواند ظرفيت هاي قانوني اين امر را محقق کند و از اين طريق سازمان ميراث فرهنگي قابل اعمال تدبير شود. نکته اساسي آنکه بايد درباره نسبت بين «ميراث فرهنگي» و «توسعه» تجديد نظر جدي انجام شود. سال هاي طولاني توسعه و ميراث فرهنگي عليه يکديگر تعريف شده و روبه روي هم مي ايستادند. در حالي که اگر از منظر تازه اي به مصلحت کشور نگاه کنيم بدون شناخت مختصات ميراث فرهنگي يک کشور هرگونه توسعه اي خسارت بار خواهد بود. اگر تجديد نظر کنيم ميراث فرهنگي مي تواند پيشقراول توسعه باشد تا مانع آن. در حوزه گردشگري؛ با شناختي که آقاي نجفي از ظرفيت هاي مديريتي کشور دارد بايد چالش اصلي اي که مانع توسعه اصلي گردشگري است را مورد شناخت قرار داده و حل و فصل کند. اين چالش هم اتفاق نظرنداشتن مخالفان و موافقان گردشگري بر سر تعريف واحد از اين موضوع است. يک عده گردشگري را مخل امنيت کشور و ارزش هاي فرهنگي مي دانند و گروه ديگر اتفاقا آن را مقوم ارزش هاي فرهنگي و امنيت ملي ما ارزيابي مي کنند. ما معتقديم رشد گردشگري باعث افزايش مزيت هاي امنيتي و فرهنگي ماست و مي تواند درهاي کشور ما را به روي جهان باز کند و پس از آن توسعه و اشتغال را به دنبال خواهد داشت. تا زماني که اين چالش و سوءتفاهم بزرگ برطرف نشود گردشگري ما رشد نمي کند و برطرف کردن اين چالش هم يکي از کارهاي اوليه و اصلي آقاي نجفي است. در مجموع، بايد انتخاب «نجفي» را اقبال سازمان دانست. در طول همين چند ساعتي که خبر منتشر شده اغلب فعالان حوزه ميراث فرهنگي و گردشگري خوشحالند و به هم تبريک مي گويند.
رييس پيشين سازمان ميراث فرهنگي

وظيفه دشوار نجفي

نويسنده: سيدمحمد بهشتي

پذيرفتن مسووليت سازمان ميراث فرهنگي و گردشگري از طرف آقاي نجفي به نظر من يک شانس و اقبال براي اين سازمان بوده است چون نجفي در طول سال هاي مديريتي بعد از انقلاب، مديريت موفقي در وزارت علوم و سازمان برنامه و بودجه داشته و آن تجربه اين امکان را به ايشان مي دهد که از سياق مديريت يک دستگاه علمي، فرهنگي آگاه باشد و همه معيارهايي که براي مديريت بايد مورد توجه قرار بگيرد را در اختيار دارد و کشور مي تواند از اين تجربه بهره مند شود. ما در سال هاي مديريتي نجفي در سازمان برنامه و بودجه توانايي هاي ايشان را در يک سازمان فرابخشي و بين بخشي شاهد بوديم و اين تجربه کمک مي کند در حوزه گردشگري هم که يک حوزه بين بخشي است اطمينان حاصل کنيم که مي تواند مسايل را به خوبي حل و فصل کند. علاوه بر اين تجربه حضور دکتر نجفي در شوراي شهر هم باعث مي شود به طور عيني نقايص و کمبودهايي را که در اين حوزه وجود دارد، حس کرده باشد.
بنابراين، يکي از بهترين گزينه هايي که مي توانست براي سازمان ميراث انتخاب شود، نجفي بود. البته نبايد فراموش کرد که او وظيفه دشواري پيش رو دارد زيرا، تقريبا با يک ويرانه روبه رو است. اما فرصت اين را دارد که با تجربه مديريتي خود مشکلات عديده اين سازمان را از سر راه بردارد. ما در سازمان ميراث فرهنگي تلاش کرديم مقدمات قانوني براي مديريت پذيرکردن اين سازمان را انجام دهيم. آقاي نجفي مي تواند ظرفيت هاي قانوني اين امر را محقق کند و از اين طريق سازمان ميراث فرهنگي قابل اعمال تدبير شود. نکته اساسي آنکه بايد درباره نسبت بين «ميراث فرهنگي» و «توسعه» تجديد نظر جدي انجام شود. سال هاي طولاني توسعه و ميراث فرهنگي عليه يکديگر تعريف شده و روبه روي هم مي ايستادند. در حالي که اگر از منظر تازه اي به مصلحت کشور نگاه کنيم بدون شناخت مختصات ميراث فرهنگي يک کشور هرگونه توسعه اي خسارت بار خواهد بود. اگر تجديد نظر کنيم ميراث فرهنگي مي تواند پيشقراول توسعه باشد تا مانع آن. در حوزه گردشگري؛ با شناختي که آقاي نجفي از ظرفيت هاي مديريتي کشور دارد بايد چالش اصلي اي که مانع توسعه اصلي گردشگري است را مورد شناخت قرار داده و حل و فصل کند. اين چالش هم اتفاق نظرنداشتن مخالفان و موافقان گردشگري بر سر تعريف واحد از اين موضوع است. يک عده گردشگري را مخل امنيت کشور و ارزش هاي فرهنگي مي دانند و گروه ديگر اتفاقا آن را مقوم ارزش هاي فرهنگي و امنيت ملي ما ارزيابي مي کنند. ما معتقديم رشد گردشگري باعث افزايش مزيت هاي امنيتي و فرهنگي ماست و مي تواند درهاي کشور ما را به روي جهان باز کند و پس از آن توسعه و اشتغال را به دنبال خواهد داشت. تا زماني که اين چالش و سوءتفاهم بزرگ برطرف نشود گردشگري ما رشد نمي کند و برطرف کردن اين چالش هم يکي از کارهاي اوليه و اصلي آقاي نجفي است. در مجموع، بايد انتخاب «نجفي» را اقبال سازمان دانست. در طول همين چند ساعتي که خبر منتشر شده اغلب فعالان حوزه ميراث فرهنگي و گردشگري خوشحالند و به هم تبريک مي گويند.
رييس پيشين سازمان ميراث فرهنگي

اقدام ناروا

نويسنده: مسعود رضوي فقيه

آنچه در واپسين روزهاي هفته گذشته در جلسات راي اعتماد و عدم اعتماد نمايندگان به وزراي کابينه دکتر روحاني گذشت، بسيار آموزنده بود و مي تواند ما را در درک بسياري از وقايع به کار آيد و البته بيش از هر چيز در تحليل و گمانه زني نسبت به آنچه در سال ها و سنوات دشوار آينده بايد مورد توجه قرار گيرد مفيد خواهد بود و شايد به واسطه توجه به آن، بتوان از اصطکاک ها و مشکلات احتمالي جلوگيري کرد. اولابايد از پخش مستقيم مذاکرات از تلويزيون خرسند بود که موجب شد تعداد پرشماري از مردم با صدا و سيماي نمايندگان آشنايي دقيق و بي واسطه داشته باشند و کيفيت استدلال ها و ادبيات ساکنان خانه ملت را تجربه کنند. مردم در انتخابات 24خرداد گرايش و خواست عمومي را با وضوح و صراحتي کم سابقه بيان کردند و در عين حال با تصميم تاريخي براي مشارکت سياسي از طريق صندوق هاي راي، به مدني ترين شکل به کمک نظام برخاستند تا در شرايط تحريم و بحران هاي ناشي از ناکارآمدي مديران قبلي، راهگشاي حل مسايل پيچيده و بزرگ ميهن باشند. ادامه در صدا و آرمان مردم هنوز خاموش نشده و به دليل شعور و نجابت والاي مردم بزرگوار ايران است که شکيبايي و اصلاح تدريجي را بر روش هاي پرهزينه ترجيح داده و مي کوشند در سخت ترين شرايط تاريخي، کشور را به ساحل نجات برسانند. در اين شرايط خطير، پاسخ مجلس در راي اعتمادبه کل کابينه مي توانست نشانه همسويي مجلس با خواست اکثريت باشد و رابطه ملت با حکومت در حداقل فاصله است. نمايندگان البته از حق قانوني خود بهره برده اند؛ حقي که مي شد در دوران چهارساله گذشته که برخي رفتارهاي نامتعارف و بي نظمي هاي عجيب روا بود و حتي موجب بي اعتنايي و اهانت به مجلس مي شد، از آن بهره گرفت تا مردم احساس آرامش بيشتري داشته و کشور در موقعيت استوارتري قرار گيرد. براي مثال هنوز به خاطر داريم که لايحه بودجه چگونه و با چه وضعي به مجلسي ها ارايه و عرضه مي شد. اما امروز رييس جمهوري به صحن مجلس مي رود، با ادب و اصطلاحاتي سنجيده با نمايندگان سخن مي گويد و با وسواس و نظمي چشمگير و تحسين بر انگيز برنامه ها و رفتار سياسي خود و کابينه را در معرض داوري، گزينش و اجرا قرار مي دهد. مردم با درايت اين دولت را برگزيده و موجب تحولي اميدبخش بوده اند. به همين دليل، روا نبود که در نخستين گام چنين سخت گيري شود آن هم از سوي مجلسي که با دولت پيشين آنچنان با مدارا رفتار مي کرد و به مدافعه برمي خاست که گاهي تصور مي شد برخي نمايندگان، برگزيده يا عضو قوه مجريه اند. اميدواريم رييس جمهور با درايت و توجه به مصالح و خواست مردم، به سرعت وزراي شايسته را به مجلس معرفي کند و مجلس نيز با توجه به حساسيت شرايط کنوني، جهت گيري افکار عمومي را در نظر گرفته و اندکي نيز از مدارا و عطوفت گذشته را نسبت به منتخبان ملت بزرگ ايران روا دارد.
روزنامه نگار

پيام راي به زنگنه

نويسنده: مهدي افشارنيك

«خودتان خوب مي دانيد که من را به هتل پنج ستاره نمي فرستيد. به خط مقدم مبارزه با تحريم مي فرستيد.» اين جمله را بيژن زنگنه قبل از راي اعتماد گرفتن به مجلسيان گفت اما با توجه به اينکه توانست راي لازم را کسب کند اين جمله را مي توان نمادي دانست که به گونه اي فشرده نشان مي دهد در اين هشت سال جدايي او از نفت در اين صنعت چه رخ داده است.
روزي که او نفت را به دولت بعدي سپرد توليد نفت ايران بالاي چهارميليون بشکه بود و زانو هاي خود را براي جهش به پنج ميليون بشکه خم کرده بود، چرا که وظيفه دولت بود تا پايان برنامه چهارم توليد نفت کشور را به اين ميزان برساند که نرسيد. نرسيدن، يک بحث، کاهش توليد و افت توليد به زير سه ميليون بشکه بحثي مهم تر و دردآورتر. در حالي که دولت احمدي نژاد با احتساب فروش نفت و ميعانات گازي و صادرات غيرنفتي و فروش شرکت هاي دولتي بالغ بر هزار ميليارددلار درآمد داشته است که با يک دهم اين مقدار، شکوفايي شگفت انگيزي در صنعت نفت در همه بخش ها رخ مي داد، که رخ نداد، اما گفته ها و وعده ها و صداهايي پرطنين وجود داشت که در نفت 250ميليارددلار کار و پروژه فعال است و انقلاب نفتي در اين دولت رخ داده است و 35ماهه فازهاي پارس جنوبي را به اتمام مي رسانيم و … که هيچ کدام از اين گفته ها صورت تحقق به خود نگرفت و وضعيت صنعت نفت از روز تحويل به دولت احمدي نژاد رنجور و در محاق فرو رفت. روز راي اعتماد به کابينه، ساعت سه عصر پنجشنبه، تنها ساعت راي اعتماد به زنگنه نبود، مناظره اي بود بين دو نگاه و تلقي به صنعت نفت. يک نگاه که احترام به کار و سرمايه را سرلوحه خود دارد و در مقابل، نگاهي که از همان سال 84 حاکم شد و فضاي اين صنعت را مافيايي و مملو از فساد و پشت هم اندازي و زيرميزي و رشوه و زدوبند با خارجي ها، به تصوير مي کشيد. از نظر صاحبان اين نگاه آنچه در صنعت نفت به خصوص دوره رونق آن (دوره زنگنه) رخ داده است، مملو از امتياز دادن به رانت و ويژه خواران داخلي و کوتاه آمدن در مقابل شرکت هاي خارجي بوده است. ميليارد هادلار پول خارجي که در قالب قراردادهاي «باي بک» به کشور وارد شد و توليد نفت کشور را از سه ميليون بشکه به روزي چهارميليون بشکه رساند، تماما از نظر صاحبان اين تلقي، مردود بود. اضافه شدن 200ميليون مترمکعب گاز به توليد گاز کشور نيز چندان مهم نيست که در قرارداد استات اويل ردپاي فلان آقازاده ديده شده است. ورود ميليارد هادلار سرمايه خارجي به کشور بدون رخداد ويژه اي نبود اما اتهام دريافت پنج ميليون دلار رشوه بهترين گزينه براي به زيرکشيدن رقيب و آن کسي است که نمي خواستند، وزير باشد. تندروهاي مجلس اينگونه روبه روي زنگنه صف آرايي کرده بودند. بي آنکه از عضو مهم خود که زماني هم وزير نفت بود بپرسند کاهش 330هزاربشکه اي نفت در زمان شما چه خسارتي به کشور زد؟ افزايش توليد نفت در زمان زنگنه هيچ گرفته مي شود همانگونه که کاهش توليد نفت در زمان دوست خوبمان. هيچ سوال نمي شود که کاهش روزانه 330هزار بشکه نفت يعني چه مقدار خسارت؟ کسي قلم به دست نمي گيرد تا حساب کند، ايران، با بشکه اي صددلار قيمت نفت روزانه 33ميليون دلار کاهش درآمد فقط از راه فروش نفت در زمان آقاي ميرکاظمي داشته است. که اين يعني سالي 12 ميليارددلار. دوسال هم از آن زمان مي گذرد يعني 24 ميليارددلار. کسي از دوستان آقاي وزير سابق اين را محاسبه مي کند؟ براي راحت تر شدن محاسبه 24 ميليارددلار را با قيمت دلاري هزارتومان (خيلي پايين تر از بازار فعلي) اگر تبديل کنيم با 24هزار ميلياردتومان مواجهيم. حال اگر ايجاد هر شغل مگاصنعتي (که چهارشغل غيرمستقيم نيز توليد مي کند) را 200 ميليون تومان در نظر بگيريم درواقع با 24هزار ميلياردتومان 120هزار شغل مگاصنعتي در کشور ايجاد مي شد که تمام اين فرصت از دست رفت. البته هزينه ايجاد شغل در رشته هاي مختلف، متفاوت است. مثلادر بخش خدمات بين 70 تا 80 ميليون تومان هم توان ايجاد شغل را دارد که در اين صورت آن 24هزار ميلياردتومان توان ايجاد سه برابر شغل بيشتر داشت که اين فرصت از دست رفت و امروز معضل بيکاري گريبانگير کشور است. همين دوستان پرسروصدا هيچ وقت از دولت و دوستان قبلي خود نپرسيدند که در بخش گاز دولت بايد در طول برنامه چهارم 278ميليون مترمکعب به توليد کشور اضافه مي کرد. ميزان توليد سال 84، 345ميليون مترمکعب بود و بايد به 623ميليون مترمکعب مي رسيد. اما تنها 124/5ميليون مترمکعب گاز به توليد کشور افزوده شد. درواقع تنها 45درصد اهداف برنامه چهارم محقق شد. طبق برنامه پنجم هم بايد روزانه به توليد گاز کشور 250ميليون مترمکعب افزوده مي شد. اين يعني 10 فاز پارس جنوبي. در سال شروع برنامه پنجم سال 90 توليد گاز کشور از خود رشد نشان مي دهد. ميزان توليد در اين سال 617ميليون مترمکعب است که در پايان برنامه بايد به 861ميليون مترمکعب برسد. در سال90 و 91 يعني دوسال اول برنامه پنجم، توليد گاز کشور 631ميليون مترمکعب بوده است که طبق برنامه پنجم تنها 26درصد تحقق از خود نشان مي دهد. اين در حالي است که آن سوي ميدان پارس جنوبي قطر روزانه سه برابر ايران گاز برداشت مي کند. مدعيان مبارزه با فساد در نفت اين جنس دغدغه ها را ندارند. با مسببين اين ناکامي هم نه تنها کاري ندارند بلکه در تريبون مجلس از آنها نيز تشکر مي کنند. درواقع روشن مي شود که راي اعتماد به زنگنه به حاشيه بردن اين پرسروصداها هم در مجلس و هم در امورات کشور بود. البته صورت فرصت هايي که در اين هشت سال از صنعت نفت رخت بربست به اين رقم ها محدود نمي شود و فهرست بلندبالايي را شامل مي شود. پيام راي اعتماد روز پنجشنبه مجلس روشن است ديگر تحمل اين روش ها براي کشور مقدور نيست. صنعت نفت در اين هشت سال با شعار افشاي مافياي نفتي روزگارش را آغاز کرد و با همان گويش و لهجه مشابه از سوي همان تفکر هشت سال را به پايان برد. اما فرصت هاي کشور از دست رفت اما يک نکته مهم روشن شد و آن اينکه هر آنکه شعار بهتر و پرسروصداتر داد الزاما توانا تر نيست.
روزنامه نگار

English: DAVOS/SWITZERLAND, 26JAN08 - Manouche...داووس، سوییس، ۶ بهمن ۱۳۸۶: عکسی از منوچهر متکی، وزیر امور خارجه جمهوری اسلامی ایران، در جلسه‌ای با عنوان «درک سیاست خارجی ایران» در طول همایش سال ۲۰۰۸ مجمع جهانی اقتصاد در شهر داووس در کشور سوییس.

شاعران مازندران .احترام مطیعی جویباری.شاعرشعرسپیدوکهن

شا عر ان ما زندران. احترام مطیعی جویبا ری .شاعر شعرهای سپید وکلاشیک

مطیعی جویباری
احترام مطیعی جویباری متولد 1358 ش ، و شاعری را به طور جدی از سال 1379 با عضویت در انجمن شعر و ادب جویبار آغاز کرد و همزمان با ورود به دانشگاه در همان سال افتخار حضور در جمع شاعران توانمند دانشگاه علوم پزشکی بابل را به دست آورد و از رهنمودهای استادان مجرب بهره ها گرفت. مطیعی در انجمن ادبی قائم شهر نیز حضور می یابد و اشعارش را به ترازوی نقدی می سپارد. وی هم سپید می سراید و هم در قالب های کلاسیک طبع آزمایی می کند. از این شاعر در سال 1389 مجموعه شعری زیر عنوان « گاهی برای ستاره شدن دیر می شود» چاپ و منتشر شده است .
غزل زیر از اوست :
فانوس
میان قافیه های قدیمی و ملوس هنوز هم من و تکرار واژه ی افسوس
برای ابر نگاهم تلنگری کافی است که سینه را کند از سیل اشک اقیانوس
به ذهن زخمی من ازدحام آدم ها شبیه سایه ی محوی است گنگ و نامحسوس
بگو تبسم سبز بهار با لب من چرا نمی شود آخر دقیقه ای مانوس
سکوت ثانیه ها را عجیب می فهمم در این فضای غریبی که مانده ام محبوس
هراس فاصله هایی که می گزد جان را مرا ز باور این عشق می کند مایوس
کجاست خواهش دستی که واکند امشب نگاه پنجره ها را به سوی یک فانوس
منبع :
گاهی برای ستاره شدن دیر می شود ، مجموعه ی شعر شاعر .

سبوی سخن

نگاره: ‏شا عر ان ما زندران.  احترام مطیعی جویبا ری .شاعر شعرهای سپید وکلاشیک

مطیعی جویباری 
احترام مطیعی جویباری متولد 1358 ش ، و شاعری را به طور جدی از سال 1379 با عضویت در انجمن شعر و ادب جویبار آغاز کرد و همزمان با ورود به دانشگاه در همان سال افتخار حضور در جمع شاعران توانمند دانشگاه علوم پزشکی بابل را به دست آورد و از رهنمودهای استادان مجرب بهره ها گرفت. مطیعی در انجمن ادبی قائم شهر نیز حضور می یابد و اشعارش را به ترازوی نقدی می سپارد. وی هم سپید می سراید و هم در قالب های کلاسیک طبع آزمایی می کند. از این شاعر در سال 1389 مجموعه شعری زیر عنوان « گاهی برای ستاره شدن دیر می شود» چاپ و منتشر شده است . 
غزل زیر از اوست : 
فانوس 
میان قافیه های قدیمی و ملوس 			هنوز هم من و تکرار واژه ی افسوس 
برای ابر نگاهم تلنگری کافی است 			که سینه را کند از سیل اشک اقیانوس 
به ذهن زخمی من ازدحام آدم ها 			شبیه سایه ی محوی است گنگ و نامحسوس 
بگو تبسم سبز بهار با لب من 				چرا نمی شود آخر دقیقه ای مانوس 
سکوت ثانیه ها را عجیب می فهمم 			در این فضای غریبی که مانده ام محبوس 
هراس فاصله هایی که می گزد جان را 		مرا ز باور این عشق می کند مایوس 
کجاست خواهش دستی که واکند امشب 		نگاه پنجره ها را به سوی یک فانوس 
منبع : 
گاهی برای ستاره شدن دیر می شود ، مجموعه ی شعر شاعر . 

سبوی سخن‏

شاعران مازندران.احترام مطیعی جویباری.شاعر شعر سپیدوکهن

شا عر ان ما زندران. احترام مطیعی جویبا ری .شاعر شعرهای سپید وکلاشیکمطیعی جویباری
احترام مطیعی جویباری متولد 1358 ش ، و شاعری را به طور جدی از سال 1379 با عضویت در انجمن شعر و ادب جویبار آغاز کرد و همزمان با ورود به دانشگاه در همان سال افتخار حضور در جمع شاعران توانمند دانشگاه علوم پزشکی بابل را به دست آورد و از رهنمودهای استادان مجرب بهره ها گرفت. مطیعی در انجمن ادبی قائم شهر نیز حضور می یابد و اشعارش را به ترازوی نقدی می سپارد. وی هم سپید می سراید و هم در قالب های کلاسیک طبع آزمایی می کند. از این شاعر در سال 1389 مجموعه شعری زیر عنوان « گاهی برای ستاره شدن دیر می شود» چاپ و منتشر شده است .
غزل زیر از اوست :
فانوس
میان قافیه های قدیمی و ملوس هنوز هم من و تکرار واژه ی افسوس
برای ابر نگاهم تلنگری کافی است که سینه را کند از سیل اشک اقیانوس
به ذهن زخمی من ازدحام آدم ها شبیه سایه ی محوی است گنگ و نامحسوس
بگو تبسم سبز بهار با لب من چرا نمی شود آخر دقیقه ای مانوس
سکوت ثانیه ها را عجیب می فهمم در این فضای غریبی که مانده ام محبوس
هراس فاصله هایی که می گزد جان را مرا ز باور این عشق می کند مایوس
کجاست خواهش دستی که واکند امشب نگاه پنجره ها را به سوی یک فانوس
منبع :
گاهی برای ستاره شدن دیر می شود ، مجموعه ی شعر شاعر .سبوی سخن
نگاره: ‏شا عر ان ما زندران.  احترام مطیعی جویبا ری .شاعر شعرهای سپید وکلاشیک</p><br /><br /><br />
<p>مطیعی جویباری<br /><br /><br /><br />
احترام مطیعی جویباری متولد 1358 ش ، و شاعری را به طور جدی از سال 1379 با عضویت در انجمن شعر و ادب جویبار آغاز کرد و همزمان با ورود به دانشگاه در همان سال افتخار حضور در جمع شاعران توانمند دانشگاه علوم پزشکی بابل را به دست آورد و از رهنمودهای استادان مجرب بهره ها گرفت. مطیعی در انجمن ادبی قائم شهر نیز حضور می یابد و اشعارش را به ترازوی نقدی می سپارد. وی هم سپید می سراید و هم در قالب های کلاسیک طبع آزمایی می کند. از این شاعر در سال 1389 مجموعه شعری زیر عنوان « گاهی برای ستاره شدن دیر می شود» چاپ و منتشر شده است .<br /><br /><br /><br />
غزل زیر از اوست :<br /><br /><br /><br />
فانوس<br /><br /><br /><br />
میان قافیه های قدیمی و ملوس 			هنوز هم من و تکرار واژه ی افسوس<br /><br /><br /><br />
برای ابر نگاهم تلنگری کافی است 			که سینه را کند از سیل اشک اقیانوس<br /><br /><br /><br />
به ذهن زخمی من ازدحام آدم ها 			شبیه سایه ی محوی است گنگ و نامحسوس<br /><br /><br /><br />
بگو تبسم سبز بهار با لب من 				چرا نمی شود آخر دقیقه ای مانوس<br /><br /><br /><br />
سکوت ثانیه ها را عجیب می فهمم 			در این فضای غریبی که مانده ام محبوس<br /><br /><br /><br />
هراس فاصله هایی که می گزد جان را 		مرا ز باور این عشق می کند مایوس<br /><br /><br /><br />
کجاست خواهش دستی که واکند امشب 		نگاه پنجره ها را به سوی یک فانوس<br /><br /><br /><br />
منبع :<br /><br /><br /><br />
گاهی برای ستاره شدن دیر می شود ، مجموعه ی شعر شاعر . </p><br /><br /><br />
<p>سبوی سخن‏

شاعران مازنذان.فهیمه محمودی ، هم دارای شعر کهن وهم وفا دار به نیما

عکسعکس
فهیمه محمودی در سال 1358 در سوادکوه چشم به جهان گشود و از سال 1374 به شعر و شاعری روی آورد اما طولی نکشید که به دلایلی از شعر ، این غمخوار خلوت تنهایی اش فاصله گرفت و سال ها طول نکشید تا توانست دوباره با آن بپیوندد و سال 1381 آغاز دیگری برای او بود. محمودی در عین جوانی سال ها با بیماری سختی دست و پنجه نرم کرد و سرانجام با اراده و ایمانی قابل تحسین بر آن چیره شد.
این شاعر خوش قزیحه در قالب کهن و آزاد و نیمایی طبع آزمایی می کند و با نوآوری و مضمون آفرینی حرف هایی برای گفتن دارد. دفتر اول اشعارش با نام گلایه ها را بر باد بنویسیم در سال 1384 چاپ و منتشز شد. از این بانوی شاعر به زودی مجموعه ی دیگری به چاپ خواهد رسید. این بانوی شاعر ، مجموعه ی جدیدی از اشعارش را زیر عنوان نکند این شعر سر زا بمیرد آماده چاپ کرده است. دو غزل از او است :
مهره به دوش
باز چشمان قشنگ تو به ایوان ها ریخت پنجره وا شد و دردو به خیابان ها ریخت
چشم می خواست تو را سیر ببیند هر بار دست لرزید و خودش را به گریبان ها ریخت
کولی مهره به دوشی که برای دل من قهوه امروز به یاد تو به فنجان ها ریخت
گفت در طالع من رد تو باقی است هنوز این چنین بود که ترسم ز زمستان ها ریخت
کاش تکرار شود روز بزرگی که در آن طرح لبخند تو یک باره به دندان ها ریخت
بازهم رازقی و عشق به هم پیچیدند باز چشمان قشنگ تو به ایوان ها ریختکلافه
ما شب نشسته ایم و به فردا نمی رسیم دیر همیشه ایم و به حالا نمی رسیم
بال و پر پریدن مان را شکسته اند بر خاک مانده ایم و به بالا نمی رسیم
ما را غم رسیدن یک اتفاق سبز بر جان مان رسیده و اما نمی رسیم
ما را کلافه کرده هجوم کلاغ ها وقتی به حس پنجره حتی نمی رسیم
حتی به دل ، به هر چه نداریم قسم آتش گرفته ایم و به گرما نمی رسیم
منابع :
1- گلایه ها را بر باد بنویسیم ، دفتر شعر شاعر .
2- گفتگوی مولف با شاعر .

3-سبوی سخن

عکس
عکس

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

فهیمه محمودی

 

فهیمه محمودی در سال 1358 در سوادکوه چشم به جهان گشود و از سال 1374 به شعر و شاعری روی آورد اما طولی نکشید که به دلایلی از شعر ، این غمخوار خلوت تنهایی اش فاصله گرفت و سال ها طول نکشید تا توانست دوباره با آن بپیوندد و سال 1381 آغاز دیگری برای او بود. محمودی در عین جوانی سال ها با بیماری سختی دست و پنجه نرم کرد و سرانجام با اراده و ایمانی قابل تحسین بر آن چیره شد.

 

این شاعر خوش قزیحه در قالب کهن و آزاد و نیمایی طبع آزمایی می کند و با نوآوری و مضمون آفرینی حرف هایی برای گفتن دارد. دفتر اول اشعارش با نام گلایه ها را بر باد بنویسیم در سال 1384 چاپ و منتشز شد. از این بانوی شاعر به زودی مجموعه ی دیگری به چاپ خواهد رسید. این بانوی شاعر ، مجموعه ی جدیدی از اشعارش را زیر عنوان نکند این شعر سر زا بمیرد آماده چاپ کرده است. دو غزل از او است :

 

مهره به دوش

 

باز چشمان قشنگ تو به ایوان ها ریخت              پنجره وا شد و دردو به خیابان ها ریخت

 

چشم می خواست تو را سیر ببیند هر بار             دست لرزید و خودش را به گریبان ها ریخت

 

کولی مهره به دوشی که برای دل من            قهوه امروز به یاد تو به فنجان ها ریخت

 

گفت در طالع من رد تو باقی است هنوز              این چنین بود که ترسم ز زمستان ها ریخت

 

کاش تکرار شود روز بزرگی که در آن           طرح لبخند تو یک باره به دندان ها ریخت

 

بازهم رازقی و عشق به هم پیچیدند                 باز چشمان قشنگ تو به ایوان ها ریخت

 

 

 

کلافه

 

ما شب نشسته ایم و به فردا نمی رسیم               دیر همیشه ایم و به حالا نمی رسیم

 

بال و پر پریدن مان را شکسته اند                 بر خاک مانده ایم و به بالا نمی رسیم

 

ما را غم رسیدن یک اتفاق سبز                بر جان مان رسیده و اما نمی رسیم

 

ما را کلافه کرده هجوم کلاغ ها                وقتی به حس پنجره حتی نمی رسیم

 

حتی به دل ، به هر چه نداریم قسم                 آتش گرفته ایم و به گرما نمی رسیم

 

منابع :

 

1-   گلایه ها را بر باد بنویسیم ، دفتر شعر شاعر .

 

2-   گفتگوی مولف با شاعر . 

 

شعرای مازندران.ناهید فانی نوری .شاعر مازندرانی (آ ملی )

نگاره: ‏شعرای مازندران.ناهید فانی نوری .شاعر مازندرانی (آ ملی )</p> <p>اینجا غریبانه پرستو می دهد جان .</p> <p>ناهید فانی نوری در سال 1357 ش در تهران متولد شد اما از آغاز تحصیل و اوج جنگ تحمیلی به همراه خانواده به دیار آباء و اجدادی خود (آمل) بازگشت و پس از پشت سر گذاردن تحصیل دوره ی ابتدایی و متوسطه در دانشگاه پیام نور آمل به ادامه ی تحصیل پرداخت و موفق به اخذ مدرک لیسانس در رشته ی ادبیات فارسی شد. فانی از ذوق لطیف شاعری برخوردار است. وی می گوید : سال ها کوشیدم تا بتوانم در قالب های مختلف طبع آزمایی کنم اما برای من قالب غزل چیز دیگری است.<br /> این شاعر جوان برای استفاده از رهمنودهای اساتید ، مدت ها در کارگاه شعر دانشجویی و انجمن شعر فرهنگ و ارشاد اسلامی آمل حضوری فعال داشت و با تازگی به عضویت انجمن شعر و ادب مرکز استان (ساری) درآمد.<br /> غزل شیوای زیر از اوست :<br /> عشق<br /> در جاده هامان گم شده، یک جای پا عشق سرد است اینجا سینه ها گاهی بیا عشق<br /> وقتی تصویر کردن دریا محال است با تنگ دلتنگی نکن ای باوفا عشق<br /> کولی ترین تعبیر گر ! کابوس دیدیم دستی بکش بر گونه ها خیس ما عشق<br /> در گرگر تشویق ما جایی نمانده ست یک لحظه آتش بازی من با شما عشق<br /> اینجا غریبانه پرستو می دهد جان از آن زمان که کوچ کرده آشنا عشق<br /> تو قصه ی تکرار بی قانون شمسی ! بلخی تریم از بادهای کوچه ها عشق<br /> ما داستان شمع و رد آفتابیم در جاده هامان گم شده یک جای پا عشق<br /> منابع :<br /> 1- شرح خود نوشت شاعر .<br /> 2- مصاحبه ی اجمالی مولف با شاعر . </p> <p>3- سبوی سخن‏

شعرای مازندران.ناهید فانی نوری .شاعر مازندرانی (آ ملی )

اینجا غریبانه پرستو می دهد جان .
ناهید فانی نوری در سال 1357 ش در تهران متولد شد اما از آغاز تحصیل و اوج جنگ تحمیلی به همراه خانواده به دیار آباء و اجدادی خود (آمل) بازگشت و پس از پشت سر گذاردن تحصیل دوره ی ابتدایی و متوسطه در دانشگاه پیام نور آمل به ادامه ی تحصیل پرداخت و موفق به اخذ مدرک لیسانس در رشته ی ادبیات فارسی شد. فانی از ذوق لطیف شاعری برخوردار است. وی می گوید : سال ها کوشیدم تا بتوانم در قالب های مختلف طبع آزمایی کنم اما برای من قالب غزل چیز دیگری است.
این شاعر جوان برای استفاده از رهمنودهای اساتید ، مدت ها در کارگاه شعر دانشجویی و انجمن شعر فرهنگ و ارشاد اسلامی آمل حضوری فعال داشت و با تازگی به عضویت انجمن شعر و ادب مرکز استان (ساری) درآمد.
غزل شیوای زیر از اوست :
عشق
در جاده هامان گم شده، یک جای پا عشق سرد است اینجا سینه ها گاهی بیا عشق
وقتی تصویر کردن دریا محال است با تنگ دلتنگی نکن ای باوفا عشق
کولی ترین تعبیر گر ! کابوس دیدیم دستی بکش بر گونه ها خیس ما عشق
در گرگر تشویق ما جایی نمانده ست یک لحظه آتش بازی من با شما عشق
اینجا غریبانه پرستو می دهد جان از آن زمان که کوچ کرده آشنا عشق
تو قصه ی تکرار بی قانون شمسی ! بلخی تریم از بادهای کوچه ها عشق
ما داستان شمع و رد آفتابیم در جاده هامان گم شده یک جای پا عشق
منابع :
1- شرح خود نوشت شاعر .
2- مصاحبه ی اجمالی مولف با شاعر .

3- سبوی سخن

فرشته ناصحی شاعران مازندران.اهل ساری.غزل سرایی که غزلواره عمرش کوتاه بود

 

 

 

 

فرشته ناصحی شاعران مازندران.اهل ساری.

 

فارسی: دشت ناز منطقه‌ای در ۲۹ کیلومتری شمال شر...

دشت نازسا ر ی

 

 
فرشته ناصحی
فرشته ناصحی شاعر غزل پرداز مازندرانی در 1357 ش در ساری دیده به جهان گشود و متاسفانه در عنفوان جوانی گلبوته ی عمرش پر پر شد و در دی ماه 1380 پس از تحمل طولانی درد و رنج طاقت فرسای یک بیماری جانکاه و مهلک ، در غربت و دور از وطن درگذشت. دو غزل از او است :
تکرار
باز آتش زد به دریا چشم خاکستر نشینم خنجری رویید از دست نوازشکر ترینم
من پر از آتش ، من پر از تکرار آهم عشق هم دیگر ندارد تاب آه آتشینم
باز هم گم مانده ام با این دل ، این دایم مسافر آه ، من از غربت آباد کدامین سرزمین
شب اگر در خشم و آتش شاخ و برگم را بسوزد صبح در توفانی از خاسکتر اما می نشینم
آسمان با حجمش امشب غرقه شد در بالم اما در زمین جا مانده دستان کبوتر آفرینم

عشق و غزل
تویی چون قوی نا آرام در دریای طوفانی منم چون بیشه ای غمگین پر از سوز نیستانی
من و این سادگی هایم ، من و دلدادگی هایم تو و دستی پر از شاکی ، تو و آن چشم بارانی
تو در اوج نازیدن ، تو و چون ابر باریدن من و مشق جنون کردن ، من و هر لحظه حیرانی
تو و شب های پر شبنم ، تو و عشق و غزل با هم من و قطبی ترین شب ها ، من و فصلی زمستانی
تمام کودکی هایم خلاصه می شود در تو تو ای همزاد آغازین ، تو ای یار دبستانی
نمی دانم که بعد از تو چه می ماند برای من من و این لب گزیدن ها ، من و عمری پشیمانی

منبع :
ماهنامه ی حافظ ، شماره ی 17 ، مرداد 1384 .

سبوی سخن