گاهشمار
كودتاي 28 مرداد
گروه تاريخ اقتصاد – پس از شكست كودتاي 25 مرداد 1332، كودتاي دوم با طرح مراحلي چون تلاش براي عزل مصدق و انتخاب زاهدي به نخست وزيري، اقدام براي جلب حمايت نظاميان از كودتا و كشاندن اوباش و چاقو كشان به خيابان ها و حمله به اداره هاي دولتي و ايجاد ترس و وحشت در ميان مردم آغاز شد.
تا اواخر روز 27 مرداد تظاهرات به نفع مصدق و در مخالفت با شاه بود، اما به تدريج اوضاع دگرگون شد. اولين مرحله تظاهرات كه منجر به سقوط مصدق شد از اوايل شب چهارشنبه شروع شد. صبح چهارشنبه، عده اي به خيابان ها ريخته و با حمله به اماكن دولتي به غارت اموال پرداختند. سپس تظاهركنندگان توانستند در پناه نيروي انتظامي، پس از اشغال ايستگاه راديويي، آماده حمله به خانه نخست وزير شوند.
بالاخره در ساعت 5 بعدازظهر حمله به خانه مصدق آغاز و پس از زد وخورد شديدي بين مهاجمان و محافظان خانه وي، كه منجر به كشته شدن عده زيادي شد وي مجبور به ترك آنجا شد و به اين ترتيب كودتاي 28 مرداد كه با طرح خارجيان به اجرا درآمده بود، به پيروزي رسيد. پزشكي قانوني در اين درگيري ها تعداد 46 نفر مقتول و 58 نفر مجروح را اعلام و حتي عده مجروحين را تا 233 نفر تخمين زدند.
راه هايي كه به كودتاي 28مردادختم شد
اسناد 28 مرداد پس از 60 سال منتشر شد
این هدف پروژه تیپیآژاکس و زمینهساز سقوط دولت مصدق بود. برای استقرار مجدد شکوه و قدرت شاه، برای جایگزین کردن حکومت مصدق با حکومت دیگری که بتواند ایران را با توجه به سیاستهای سازنده راهبری کند. به ویژه، هدف این پروژه روی کار آوردن دولتی بود که بتوان با آن به قرارداد نفتی منصفانهای دست یافت و در عین حال ایران را به لحاظ اقتصادی و مالی باثبات سازد به گونهای که با شدت بتواند حزب کمونیست قدرتمند و خطرناک توده را به پای محاکمه بکشاند.
به محض اینکه قطعی شد بر سر کار ماندن دولت مصدق مطابق با منافع آمریکا نیست و سیآیای از طریق وزیر خارجه در مارس 1953 از این امر مطلع شده بود، سیآیای شروع به تدوین طرحی کرد که اهداف گفتهشده بالا را از طریق یک اقدام پنهانی محقق کند. در سند ارزیابی که عنوان «عوامل دخیل در سقوط مصدق» داشت و در 16 آوریل 1953 تمام شد. در این سند مشخص شده بود که سقوط دولت مصدق از طریق عملیات پنهانی ممکن است. در آوریل مشخص شده بود که «سیآیای» باید عملیات پیشبینی شده مشترک را با سرویس اطلاعات مخفی بریتانیا (اسایاس) هدایت کند. تا پایان آوریل، تصمیم گرفته شده بود که «سیآیای» و افسران «اسایاس» باید طرحی را برای قبرس تدوین کنند، آن را به مقر فرماندهیهای «سیآیای» و «اسایاس» و وزارت امور خارجه دو کشور برای تصویب نهایی تسلیم کنند. در سوم ژوئن 1953 سفیر آمریکا «لوی وسلی هندرسون» با انجام مشورتهای کامل با در نظر داشتن اهداف و مقاصد ذکر شده بالا و انگیزههای «سیآیای» برای طراحی ابزارهایی پنهانی برای دستیابی به این اهداف وارد آمریکا شد.
طرح تا دهم ژوئن 1953 یعنی زمان دیدار آقای کرومیت روزولت رییس بخش خاور نزدیک و آفریقای سیآیای (که دیدگاههایی را از وزارت خارجه، سیآیای و سفیر هندرسون)، آقای روجر گویران، رییس ایستگاه ایران سیآیای و دو افسر طراح «سیآیای» در بیروت برای بررسی تکمیل شد. طرح با انجام تغییرات کوچکی برای انجام طرح عملیاتی به سرویس اطلاعات مخفی در لندن در چهاردهم ژوئن 1953 تسلیم شد.
در نوزدهم ژوئن 1953 طرح عملیاتی نهایی مورد موافقت روزولت برای سیآیای از طریق سرویس اطلاعاتی بریتانیا در لندن به وزارت خارجه آمریکا در واشنگتن، به آقای آلن دابیلو. دالس، رییس سیآیای و سفیرهندرسون برای تصویب تقدیم شد. همزمان، این طرح از طریق سرویس اطلاعات مخفی بریتانیا به وزارت خارجه این کشور ارایه شد. وزارت امور خارجه پیش از اعطای تصویب طرح، خواهان اطمینان یافتن از دو موضوع بود:
اول) اینکه ایالات متحده آمریکا توانایی تامین هزینههای کافی کمک به دولت جانشین در ایران را به گونهای داشته باشد که این دولت بتواند تا زمان انعقاد یک قرارداد نفتی دوام بیاورد.
دوم) اینکه دولت بریتانیا در اعلام کتبی، رضایت وزارت امور خارجه و انگیزهاش را از دستیابی به توافقی نفتی با دولت جانشین در ایران با حسن نیت و بیغرضی اعلام کند. وزارت خارجه از هر دوی این دو مساله اطمینان کسب کرد.
در میانه جولای 1953 وزارت امور خارجه و اداره روابط خارجی بریتانیا اجازه اجرای پروژه تی پی آژاکس را صادر کرد و رییس سیآیای موفق به کسب اجازه از رییسجمهوری آمریکا شد. سرویس اطلاعات مخفی بریتانیا، با هماهنگی با رییس سیآیای و سفیرهندرسون مطرح کرد که آقای کرومیت روزولت فرماندهی میدانی عملیات در تهران را در مراحل پایانی عملیات برعهده گرفته است. وزارت امور خارجه مشخص کرده بود که لغو سفر بازگشت سفیر آمریکا از واشنگتن به تهران تا زمانی که عملیات به نتیجه مطلوب برسد، معقول به نظر میرسد. تمام تدارکات به صورت مشترک با سرویس اطلاعات مخفی بریتانیا صورت میگرفت جایی که ارتباط عملیاتی در قبرس هدایت شود محلی که یک افسر سیآیای به صورت موقت مستقر شود و ارتباط حمایتی در واشنگتن برقرار شود. سه شیوه ارتباطگیری سریع از طریق امکانات میان سیآیای، تهران، قبرس و واشنگتن تنظیم شد. زمان تعیینشده برای عملیات میانه آگوست بود.
در ایران تواناییهای تبلیغاتی سیآیای و سرویس اطلاعات مخفی بریتانیا در راستای پیشبردن تلاش تبلیغاتی شدید از طریق مطبوعات، اعلامیهها و در قالب کوششی طرحریزیشده برای تضعیف دولت مصدق به هر شیوه ممکن تنظیم شده بود. در ایالات متحده آمریکا مقامات رده بالای آمریکایی مجبور به طرح اظهارات رسمی بودند که هرگونه امید طرحشده از سوی نخستوزیر مصدق درباره فراهمشدن کمکهای اقتصادی آمریکا را از بین ببرد اسطوره مصدق نزد افکارعمومی را مخدوش کند.
ژنرال فضلالله زاهدی، عضو سابق کابینه به عنوان مناسبترین گزینه جانشینی برای نخستوزیری در نظر گرفته شده بود. او آشکارا در تقابل با مصدق موضع گرفته بود و پیگیری قابلتوجهی هم داشت سیآیای به زاهدی نزدیک شد و عملیات و هدف جایگزینکردن او به عنوان نخستوزیر جدید با او در میان گذاشته شد. او به عنوان افسرنظامی مشخص شده بود که سیآیای درنهایت بر سر اجرای جزییات طرح با او به توافق میرسید.
از ابتدا همکاری شاه به عنوان بخش ضروری طرح مورد توجه قرار داشت. همکاری او برای اطمینانبخشی از اقدام مورد نیاز پادگانهای نظامی تهران و برای قانونیکردن جانشینی نخستوزیر جدید ضروری بود. از زمانی که شاه خودش را فردی فاقد تصمیم نشان داده بود، مشخص بود که فشارها بر او برای همکاری احتمالا اشکال ذیل را بهخود خواهد گرفت:
اول) تلاش شاه و خواهر دوقلوی او شاهزاده اشرف پهلوی که از اروپا برمیگردد در راستای تشویق شاه به کنارگذاشتن مصدق خواهد بود. او به شاه خواهد گفت که تماسهایی با مقامات آمریکایی و بریتانیایی داشته است و آنها از او چنین خواستهاند.
دوم) تدارکات برای دیدار از ایران از سوی ژنرال «اچ.نورمن شوارتسکف»، رییس پیشین ژاندارمری، او شخصی مورد علاقه و احترام شاه بود، شوارتسکف درصدد توضیح طرح پیشنهادی و گرفتن فرمانهای (امرهمایونی) برکناری مصدق، انتصاب زاهدی و درخواست از ارتش برای وفادارماندن به سلطنت بود.
سوم) کارگزار محلی و اصلی بریتانیا که حسن نیت مجدد خود را نسبت به شاه ابراز کرده است، درصدد تقویت پیام شوارتسکف و اطمینانبخشیدن به شاه بوده است که این دیگر اقدام مشترک آمریکا – بریتانیا است.
چهارم) درصورت نتیجهنگرفتن از مراحل بالا آقای روزولت به عنوان رییسجمهوری آمریکا، از شاه خواهد خواست تا فرمانهای فوق را امضا کند. به محض دریافت این فرمانها، فرمانهای دریافتی در روز مشخصشده در طرح توسط سیآیای به زاهدی اعلام میشود. در روز عملیات (دی- دی) شاه باید جایی خارج از تهران باشد و بنابراین زاهدی که فرمانهای شاه و حمایت نظامی را در اختیار دارد میتواند حکومت را بدون خطر سقوط شاه از موقعیتش و به خطرافتادن جان شاه به دست بگیرد.
اظهارات عمومی بعدی صورت گرفته در آمریکا تاثیر فوقالعادهای بر ایران و مصدق دارد و عمیقا به سقوط مصدق کمک خواهد کرد:
1) انتشارنامه 29 ژوئن 1953 رییسجمهوری آیزنهاور در 9جولای به نخستوزیر ایران مصدق روشن کرد که کمکی به ایران صورت نخواهد گرفت.
2) کنفرانس مطبوعاتی 28 جولای 1953 وزارت امور خارجه میگوید: «… . فعالیتهای فزاینده حزب غیرقانونی کمونیست در ایران و مدارا با آنها از سوی دولت ایران دلیل اصلی دغدغههای دولت ماست و همه این تحولات ارسال کمک به ایران را دشوار کرده است.
3) نطق سیاتل رییسجمهوری در مجمع فرمانداران، مبنی براین که «ایالات متحده آمریکا نمیتواند بنشیند و ببیند که کشورهای آسیایی به پشت پرده آهنین سقوط میکنند»، تاثیرفوقالعادهای دارد.
4) در همکاری با وزارت خارجه، سیآیای مقالات مختلفی را درروزنامهها و مجلات اصلی آمریکایی چاپ کرد و در ایران مجددا تجدید چاپ شد و این تاثیر روانشناسی مطلوبی در ایران داشت و به جنگ روانی علیه مصدق کمک میکرد.
بعد از اعمال فشار قابلتوجه از سوی شاهزاده اشرف و ژنرال شوارتسکف و بعد ازملاقاتهای مختلف با آقای روزولت، شاه نهایتا فرمان درخواست شده را در 15 آگوست امضا میکند. طرح برای روز 16 در نظر گرفته شده بود. با این حال، با توجه به درز امنیتی در ارتش ایران، فرمانده ارتش شاهنشاهی برای دستگیری مصدق با کمک دو کامیون مملو از سربازان طرفدار شاه اقدام میکند و البته مغلوب نیروهای بالاتر همچنان وفادار به مصدق میشود. بنابراین توازن طرح نظامی برای فردای آن روز بههم میخورد. بنابر شنیدهها طرح خنثی میشود و شاه به بغداد میگریزد. این اقدام، اقدامی احتیاطی بود که حداقل در طرح اولیه پیشبینی شده بود. زاهدی در حفاظت «سیآیای» باقی میماند. با کمک افسران کلیدیاش، او موفق به کنارزدن نیروهای امنیتی مصدق میشود و همچنان به دنبال شناسایی عناصر اصلی مخالف است.
در صبحگاه 17 آگوست 1953 سفیر آمریکا هندرسون به تهران باز میگردد. ژنرال زاهدی، از طریق یک کنفرانس مطبوعاتی مخفیانه که توسط سیآیای طرحریزی شده بود و توسط امکانات چاپ و تکثیر پنهانی سیآیای به ایران اعلام کرد که او قانونا نخستوزیر ایران است و مصدق کودتای غیرقانونی علیه او به راه انداخته است.
کارگزار «سیآیای» [درتهران] مقادیر معتنابهی ازعکسهای فرمانهای عزل مصدق و انتصاب زاهدی به نخستوزیری را پخش کرد. این اقدام تاثیر فوقالعادهای بر مردم تهران داشت، به ویژه آنهایی که از خبر ترک [ایران توسط] شاه در پی اقدامات مصدق خشمگین و در تعجب بودند. سفیر آمریکا «برتون. وای. بری» در بغداد با شاه تماس میگیرد و به او میگوید که او مطمئن است شاه سریع و با وجود شرایط آشکارا خصمانه، در همان تاریخ به ایران بازخواهد گشت. تماس با شاه در «رم» بعد از پرواز او از بغداد باز هم برقرار شد. آقای روزولت و فرماندهی دایما گزارش میدادند پیروزی ظاهری مصدق محکوم به شکست است و نشانههای قطعی وجود دارد که ارتش همچنان به شاه وفادار است و از این رو چرخش مطلوب در وضعیت ممکن خواهد بود. شرایط بعدی هم وزارت خارجه آمریکا و هم اداره روابط خارجی بریتانیا را بر آن داشت تا تلاش حداکثری را برای متقاعدکردن شاه به بیان سخنان عمومی برای تشویق ارتش و توده مردم به مخالفت با مصدق و پذیرش زاهدی بهعنوان نخستوزیر انجام دهند.
در 19 آگوست 1953 تظاهراتی به طرفداری شاه در اطراف محله بازار تهران شکل گرفت که ابعاد وسیعی پیدا کرد. به نظر میرسید تظاهرات تا حدودی، همزمان، بیانگر تلاشی برای ابقای پرستیژ بنیادین شاه و هشدار عمومی درمقابل حرکت جمهوریخواهانه بینقابی بود که از سوی کمونیستها و برخی چهرههای جبهه ملی صورت میگرفت. تا ظهر روز بعد مشخص شد ارتش خیلی زود در تهران ـ همانند دیگر شهرهای اصلی ـ به حرکت طرفداران شاه پیوست. در چنین شرایطی بود که طراحی نظامی توانست به اجرا دربیاید. در ایستگاه پخش رادیویی، زاهدی با بیرونآمدن از مراقبت «سیا» دست به هدایت حرکت زد. او ابتدا با نطق در رادیو تهران اعلام کرد حکومت در اختیار اوست. رییس ستاد ارتش نیز دستگیر شد و منزل مصدق نیز مورد بازرسی قرار گرفت و سیاستمداران و افسران طرفدار او بازداشت شدند. تا پایان روز 19 آگوست کشور در دست نخستوزیر جدید زاهدی افتاده بود و اعضای حکومت مصدق، مخفی یا محبوس شدند. بلافاصله شاه به ایران برگشت و مورد استقبال عمومی و پرشور قرار گرفت. شاه عمیقا از این واقعیت متحول شده بود که مردم و ارتش کشورش درمقابل خصومت یک مصدق کینهجو و حزب کمونیست ایستادگی میکند و علیه پیروزی موقت و طرحریزی آشکار برای اعلام جمهوری در ایران میایستند. شاه برای اولینبار احساس کرد حکمرانی ملتش را در دست دارد و با قاطعیت برای به دستگرفتن کنترل ارتش به ایران بازگشته است.
برای اعطا نیازهای فوری مورد نیاز به زاهدی، پرداختها میبایست تا پایان ماه بهگونهای صورت میگرفت و پیش از آنکه آمریکا بتواند مقادیر معتنابهی از کمکها را فراهم کند، سیا به طور پنهانی در حدود پنجمیلیوندلار، در طی دو روز از به قدرت رسیدن زاهدی فراهم کرد.
راي مردم به دولت مصدق
گروه تاريخ اقتصاد – آنچه مي خوانيد سرمقاله «باختر امروز» در تاريخ 20 مردادماه سال 1332 است. نويسنده اين سرمقاله با حمايت از مصدق ، مخالفان او را به شب پره هايي که «وصل آفتاب را نمي توانند ديد»، تشبيه کرده است.
پيرو «رفراندوم» هفته گذشته در شهرستان تهران، ديروز در سرتاسر ايران مراجعه به آراي عمومي شد و ملت ايران يکصدا به نداي پيشواي خود لبيک گفتند.با اين آزادي بي حد و اندازه که به مخالفان داده اند و همه روزه مانند برگ درخت به نام روزنامه، فحش نامه با پول بيگانگان چاپ مي شود و عليه دولت و شخص مصدق تبليغ مي نمايند و از هر گونه عمل و اقدامي که ذکر آن موجب شرم و خجلت است فروگذار نمي کنند؛ مردم يعني همان اشخاصي که صاحب حقيقي اين خانه هستند به دنبال مصدق قدم برداشته و نيت او را تقديس کرده و پشتيباني خود را تصريح مي کنند.ملت ايران مي بيند که پس از پيدايش مشروطيت بار اول است که يک آزادي مطلق به مردم داده شده و عامه در يک امر عمومي ورود داشته و بدون اعمال نفوذ، اين «رفراندوم» صورت گرفته است.
کورباطن ها، مغرضين، شب پره ها که وصل آفتاب را نمي توانند ديد هر چه مي خواهند بگويند، آفتاب را با گل نمي توان اندود و در اين قرن و عصر که بايد آن را عصر تلويزيون و اتم نام نهاد، حقايق را نمي شود مکتوم داشت.
همين ها که فرياد مي کشند و مخالف خواني مي کنند سال پيش زير لواي مصدق از همين تظاهرات و ابراز احساسات حماسه مي خواندند و براي خود وجد ذخيره مي کردند و به خود مي باليدند که در جبهه و صفي هستند که مردم به آنها احترام مي کنند و به دنبال آنها مي روند ولي امسال مي گويند اين کارها ساختگي است و دليل آنها اين است که چون ما نيستيم پس مردم هم نيستند.آنها خودشان بهتر مي دانند که زير بازارچه خانه خودشان نمي توانند سفيد شوند! احساس کرده اند که خويشان و بستگانشان جواب سلام آنها را نمي دهند، ولي در روزنامه هاي خود مي نويسند که مردم به تحريک دولت به آنها حمله مي کنند.آقايان کسي به دنبال شما نيست که دولت نگران باشد. شما هستيد همان هايي که شب ها دور هم جمع مي شويد به ضميمه آنهايي که در سوراخ ها خزيده و قادر نيستند از خانه بيرون آيند! مگر شما يک چندم مردم ايران هستيد؟ و مخالفت شما چه تاثيري دارد؟
دولت در آن حد و اندازه جلو شما را مي گيرد که نظم و امنيت را اخلال کنيد يا موجب قتل و فتنه اي شويد و الاهرچه مي خواهيد تنها صدا بدهيد و آنچه ميسر است شما چند نفر در عزاي شکست خود بگرييد.از اين صداها در فضا بسيار پيچيده و گوش آسمان ها به اين آهنگ هاي ناموزون آشنا است. شما سال گذشته پشت سر مصدق نماز مي خوانديد و به او اقتدا مي کرديد آن مقام و منزلت را در اجتماع داشتيد، امسال به ساز سياست اجنبي مي رقصيد مي خواهيد مردم با شما چه معامله کنند؟ اگر مردم غير از اين معامله مي کردند بايد از اين مملکت و از اين مردم مايوس بود چون تقوي و درستي اثر وضعي ندارد.اعتماد مردم به پاکي و طهارت مصدق است، اعتماد مردم به وطن پرستي و رشادت سياسي مصدق است، شما چه داريد که به مردم عرضه کنيد؟ اگر ملت پشت سر شما است، چرا اعلاميه نمي دهيد که روز فلان تعطيل عمومي کنيد. مگر دست شما را گرفته اند؟
مي خواهيد امتحان کنيد، خويشان و نزديکان و همسايگان و دوستان را جمع کنيد، مراجعه به آراي آنها کنيد ببينيد صدي چند به روش شما راي مي دهند؟ اشتباه شما اين بود که خيال مي کرديد اين مردم به دنبال شما هستند و اين ابراز احساسات براي شما است؛ و تصور کرديد که هر راهي برويد مي آيند و هر نظري اتخاذ کنيد پيروي مي کنند؛ اين امتحان به قيمت حيات سياسي و آبروي شما تمام شد.
ديروز ملت ايران در سرتاسر کشور خط بطلان بر گفته و عمل شما کشيد، در مجلسي را که شما در آن بوديد بست و دفتر سياست شما را شست؛ ديروز ملت ايران فرمان حيات ابدي و زندگي باافتخار و جاويد به مصدق داد، ديروز آفتاب عمر سياست شما غروب کرد، ديروز خورشيد اقبال و افتخار مصدق در نصف النهار محبوبيت و قبول عامه درخشيد، ديروز ملت ايران مشت محکمي بر دهان شما کوبيد؛ هنوز متقاعد نشده ايد، هنوز بس نيست؟
شما از ملت ايران مايوس شديد، رو به خارجي ها آورديد، شکايت ملت ايران را به بيگانگان برديد! شما تلگراف مي کنيد که روزنامه ها را توقيف، مخالفين را زنداني و تبعيد و همه را تهديد کرده اند.
همين روزنامه هاي شما جواب شما نيست؟ همين اجتماع شبانه روزي شما و همين فتنه و فسادهاي دائم که منجر به قتل و سفک دماء[ريختن خون] مي شود، علامت آزادي شما نيست؟ شما مي خواهيد دولت مردم را مجبور کنيد که به دنبال شما بيايند. ديگر اين کار ميسر نيست و آن دفتر شسته شد.ملتي پيروز به دنبال پيشواي خود دو اسبه به طرف سعادت و پيروزي مي رود، مردمي سرنوشت خود را در پيروي مردي پرهيزکار و پاک تشخيص داده از او الهام مي گيرند، شما هم مطرود و ملعون بايد از سياست کناره بگيريد.
مصدق به ملت تکيه دارد شما کسي را نداريد، مصدق آبرو و سابقه پرهيزکاري دارد شما نداريد، مصدق براي مردم برنامه دارد و به مردم خدمت مي کند و مردم اين معني را درک کرده اند، شما براي کسان و بستگان و اطرافيان خود تلاش مي کنيد و براي آنکه از دور شما متلاشي نشوند به آنها منفعت مي رسانيد.
شما به انتظار نشسته ايد که يک خارجي به کمک شما بيايد و مصدق را از کار بيندازد. اولاملت ايران بيدار و همانطور که تا حال از او حمايت کرده بعد هم خواهد کرد. ثانيا بر فرض که شما توفيق حاصل کرديد مصدق سربلند و با افتخار از ميدان بيرون مي رود، مصدق پيروز و محبوب ميدان را ترک مي کند.
پس در يک طرف اين ميدان جنگ شما و بيگانگان و در طرف ديگر مصدق و ملت؛ ولي فراموش نکنيد که خدا با مردم است.ديروز ملت ايران سياست اجنبي پرستي اقليت را محکوم کرد. اين رفراندوم راي عدم اعتماد ملت ايران به افراد اقليت و نشانه تنفر و انزجار عامه از سياستي بود که ايادي لندن از آن پيروي مي کنند.قريب دو ميليون نفر از افراد اين ملت در يک انتخابات آزاد ضمن راي عدم اعتماد به ستون پنجم انگليس به مصدق پيروز و وطنخواه راي اعتماد داد و ثابت کرد که استقلال وطن خود را آرزومند است.
نامه ها و نكته ها
مصدق؛ راهگشاي حقوق مردم
گروه تاريخ اقتصاد– دکتر بابک احمدي، نويسنده محقق و مترجم، در پاسخ به پرسش سايت «تاريخ ايراني» مبني بر اينکه «شصت سال پس از کودتاي ۲۸ مرداد ۳۲ از مصدق چه مي خواهيم؟»، چنين نوشته است:
نام دکتر محمد مصدق بيان راستين تکاليف دموکراتيکي است که در جريان انقلاب مشروطه مطرح شدند. تا دوران مصدق شماري اندک از آن تکاليف برآورده يا اجرا شده بودند، اما به بخش عمده آنها توجه نشده بود و اجراي برخي هنوز هم در دستور کار نيروهاي آزادي خواه و ميهن دوست قرار دارند. از نظر بسياري مصدق به عنوان نماد استقلال ملي و بيانگر خواست آزادي و زمينه ساز ايده توسعه پيگير و ضرورت ترفيع سطح زندگي اقتصادي توده ها زنده است. کودتايي که منجر به سرنگوني دولت ملي مصدق شد و دولت برآمده از آن که به شکلي پيگير به سمت استقرار ديکتاتوري فردي محمدرضا شاه پيش رفت، راه توسعه سياسي ايران را با خشونت مسدود کرد و پس از دوره اي سرکوب و خفقان به ياري نيروهاي بيگانه توسعه آمرانه را در دستور کار قرار داد. از اين رو، به چشم نيروهاي دموکرات و آزادي خواه نام مصدق نه فقط بيانگر استقلال ملي، بل چونان راهگشاي حقوق دموکراتيک مردم جلوه مي کند. از ياد نبريم مصدق که ملي کردن صنعت نفت و کوتاه کردن دست شرکت انگليسي و دولت انگليس را از تمام حوزه هاي استخراج، بازاريابي و فروش نفت ايران به عنوان مهم ترين برنامه خود معرفي کرده بود، خواست ديگري را نيز پيش روي مردم گذاشته بود و آن انتخابات آزاد و دموکراتيک و اصلاح قانون انتخابات بود. نيروهاي ملي و دموکراتي که جبهه ملي را در جريان تحصني تاريخي شکل داده بودند آن کنش سياسي را با شعار آزادي انتخابات آغاز کرده بودند.
ايمان مصدق به اينکه دموکراسي به معناي اداره امور مردم به دست خود مردم است در قياس با برداشت سياستمداران ايراني دورانش از آزادي سياسي و حقوق دموکراتيک، نزديک ترين برداشت را به معناي امروزي دموکراسي ارائه مي کند. مصدق در نطقي در مخالفت با دولت رزم آرا در مجلس شوراي ملي در ۶ تيرماه ۱۳۲۹ چنين گفته بود: «من گفتم اگر از راه آزادي و دموکراسي بتوانيم کاري بکنيم از طريق اختناق و زور و قلدري براي مردم کاري نمي توانيم انجام دهيم… او گفت اين حرف ها که شما مي گوييد براي شب مردم شام نمي شود و من گفتم حکومت زور و قلدري ممکن است يک شب يا حتي چند سال به مردم ناني بدهد ولي تا خود مردم نتوانند در امور اجتماعي دخالت کنند هيچ گاه صاحب نان نمي شوند و بايد هميشه سر بي شام زمين بگذارند.» اعتقاد مصدق به دموکراسي و به اينکه خود مردم بايد در امور اصلي زندگي اجتماعي دخالت کنند به ما ياري مي کند تا نشان دهيم دموکراسي با خود عدالت و رفاه به همراه مي آورد، اما شعارهاي عدالت طلبانه اي که دموکراسي را ناديده مي گيرند در عمل به اردوگاه هاي کار اجباري و گسترش فقر و مصيبت در زندگي اکثريت مردم منجر خواهند شد. اين سان، مصدق با استقلال و آزادي يعني دو شعار اصلي مردم در اين 6 دهه زنده ماند.
ادعاي حزب زحمتكشان در مورد سقوط مصدق
گروه تاريخ اقتصاد– پس از سقوط دولت دکتر مصدق، نشريات حکومتي، مستقل و حزبي، تحليل هاي متفاوتي از اين واقعه ارائه دادند. آنچه مي خوانيد سرمقاله روزنامه شاهد (ارگان حزب زحمتکشان ايران) حامي سلطنت شاه و مخالف مصدق است. اين سرمقاله نشان مي دهد که فضاي کودتا تا چه اندازه مطلوب جريان هاي همراستا با حاکميت بوده است، به طوري که سقوط مصدق را ناشي از «قيام مردم!» ارزيابي کرده است.
***
بالاخره حکومت بيست و نه ماهه دکتر محمد مصدق با يک قيام خونين سقوط کرد و صفحه ديگري از تاريخ اين قوم کهنسال ورق خورد و فصل تازه اي در حيات ملت ما آغاز شد.
براي حزب پرافتخار ما که بنيانگذار نهضت عظيم ملت بود، هيچ چيز ملال انگيزتر از اين نيست که نتيجه روزها و شب ها مبارزه و ثمره هفته ها و ماه ها مجاهده را در معرض نيستي و نابودي ببيند.
فاصله زماني که دکتر بقايي رهبر خردمند و فداکار و با ايمان زحمتکشان عليه زور و قلدري و استعمار سياه خارجي قيام نمود و مکتب آزادي و راستي را پايه گذاشت و حکومت ساعد را استيضاح کرد تا روزي که اقليت مبارز و سرسخت دوره پانزدهم تمام افتخارات سياسي خويش را در طبق اخلاص گذاشته و تقديم کردند، بايد مورد تامل و انديشه صاحبنظران و رفقاي حزبي قرار گيرد.
تا روزي که گلوله شادروان سيدحسين امامي به حيات هژير خاتمه داد ميان اقليت سرسخت دوره پانزدهم صفا و صميميت قابل تحسيني حکومت مي کرد. همه اعضاي اقليت مبارز دوره پانزدهم در کمال جوانمردي و بدون ريب و ريا و تظاهر از آزادي مردم و استقلال وطن خويش دفاع مي کردند، ولي از آن روز که اين امانت را به دکتر محمد مصدق سپردند و جبهه مقدس ملي را به وجود افراد ابن الوقت و جاه طلب و اپورتونيستي(فرصت طلبانه) که از ذکر نام آنان خودداري مي کنيم آلوده ساختند ديگر آن صفا و صميميت و حقيقت در جبهه ملي و صف مبارزين ضد استعمار وجود نداشت، ولي هدف مقدس ما و نمايندگان حزبي ما اين بود که بار نهضت ضد استعماري را به سر منزل مقصود برسانيم و اگر مصدق را به پيشوايي و رهبري قبول کرديم، از اين جهت بود که براي او در راه دفاع از آزادي و حقوق ملي سوابقي مي شناختيم؛ او بارها به دفاع از حقوق اساسي برخاسته و در راه حفظ آزادي هاي مقدس بشري مبارزه کرده بود و در ادوار چهاردهم و شانزدهم مجلس که نقش رهبر اقليت منتقد را برعهده داشت با حکومت هاي نظامي و تحديد مطبوعات و توقيف هاي غيرقانوني اشخاص و سوءاستفاده هاي دولت ها از قدرت و مقام، مخالفت شديد مي کرد. او بارها عليه مظالم حکومت هاي دست نشانده يا قلدر قيام کرده و مردم را به مبارزه عليه خائنين دعوت کرده بود. او بر انتخابات ننگين دوره پانزدهم تهران اعلام جرم کرده و براي آزادي انتخابات يقه چاک داده بود.
در تمام جلساتي که نطق کرد عليه استعمار سياه انگلستان، داد سخن داده و عمال آن سياست شوم را سخت کوبيده بود و زماني که پس از ترور رزم آرا به او پيشنهاد مقام نخست وزيري شد، ما در صف اول مدافعين و طرفداران جدي او قرار گرفتيم. ما به ياري و کمک جدي حکومت برخاستيم زيرا نوکران مسکو و بردگان و دست پروردگان لندن با او مخالفت داشتند. مزدوران امپرياليسم سرخ در راه پيشرفت هدف ملت مانع مي ساختند و به کمک ايادي انگلستان مي رفتند و به منظور شکست حکومت مصدق حادثه ايجاد مي کردند.
اين کارشکني ها و حادثه سازي ها تا پايان دوره شانزدهم و سپس تا سي ام تيرماه سال گذشته ادامه يافت و ما همچنان مدافع سرسخت دولتي که خود را مظهر ملت مي دانست بوديم. در روزهاي خطرناک چند روزه حکومت قوام حداکثر کوشش و مشقت را تحمل کرديم و بدون ادعا و تظاهر به دفاع از آزادي کمر بستيم و خودستايي و بهره برداري از آن پيروزي عظيم را براي کساني گذاشتيم که اهل اين تظاهرات و خصايص بودند.
ما حکومت مصدق را مخالف هيات حاکمه فاسدي مي دانستيم که مسووليت کليه بدبختي هاي کشور و محروميت و فقر مردم ايران را بر عهده داشت و هزارفاميل معروف به ظاهر با او دشمني مي کردند، ولي گذشت زمان ما را با حقيقتي دردناک مواجه کرد. نخستين حقيقتي که دريافتيم اين بود که مصدق السلطنه مردي نبود که عملاعليه هيات حاکمه فاسد که بيش و کم با او قرابت داشتند قيام کند.
بدبختي بزرگ تر اين بود که مصدق را تملق و مداهنه بعضي از اطرافيان به کلي گمراه ساخته بود و او خود را برتر و والاتر از همه مردم اين کشور و فکر خود را پرارزش تر از تمام افکار مي دانست و چنان در دام خودپرستي و خودخواهي گير افتاده بود که به هيچ وجه نمي توانست حتي تذکرات بي شائبه طرفداران خود را قبول نمايد.هر چه از دوران حکومت او مي گذشت شهوت مقام و حس جاه طلبي او شدت مي يافت و مردي که خود سال ها از اوضاع به شدت انتقاد کرده بود، طاقت شنيدن جزئي انتقادي را نداشت چنانچه نخستين گله دکتر بقايي را از دولت در مورد سستي و تهاون در اجراي قانون مصادره اموال قوام و عدم توجه به بازماندگان شهدا با خشونت تلقي کرد و توبيخ جدي او را خواستار شد و براي ارضاي حس خويشتن پرستي از مجلس تقاضاي اختيارات را نه يک بار، دو بار آن هم از راه ارعاب و تهديد نمايندگان به وسيله اوباش و رجاله ها توانست از مجلس بگيرد. يعني براي اخذ اختيارات از همان راهي رفت که قوام و رزم آرا مي رفتند ولي در شدت عمل از آنها جلو افتاد.
مردي که پنجاه سال به آزادي خواهي تظاهر مي کرد براي سلب آزادي محرومين و آزادي خواهان کشور لايحه کميسيون امنيت اجتماعي نوشت و به شدت اجرا کرد. مردي که بارها از دست عمال سفارت گله کرده بود براي موفقيت انتخاباتي دکتر طاهري ها و توليت ها که از نوکران مارکدار سفارت بودند پافشاري لجوجانه کرد و در اين اواخر دست به توقيف و بازداشت خلاف قانون مطبوعات و اشخاص زد و حقوق مقدس انساني مردم را زير پا گذاشت، برخلاف قانون اسکناس منتشر کرد، تمام دوستي ها و جوانمردي ها را نديده گرفت و به نوکران وقيح و بي حياي خود دستور داد که رهبران و پايه گذاران اصولي نهضت را وقيحانه لجن مال کنند و دستگاه ملي راديو را به صورت بنگاه مداحي شخصي درآورد. خلاصه در سوءاستفاده از مقام و قدرت کاري کرد که قوام ها و رزم آراها و هژيرها نکرده بودند. دستگاه شهرباني و کارآگاهي او دوران شهرباني مختاري را روسفيد کرد و ما که خود را پيرو راستي و آزادي مي دانستيم و براي آزادي و دموکراسي قيام کرده بوديم و با فساد و تباهي مبارزه داشتيم، نمي توانستيم ناظر اين صحنه هاي خلاف انتظار باشيم و اعتراض نکنيم.
منبع: روزنامه شاهد،
۲۹ مرداد ۱۳۳۲
فشار انگليسي ها و ترس ترومن از «قضاوت تاريخ»
گروه تاريخ اقتصاد – استيو ني ال، تاريخدان آمريکايي، ترومن و آيزنهاور را از لحاظ تشابه و تضاد در سياست و انديشه و سليقه بررسي كرده و در آن قسمت كه مربوط به براندازي دكتر مصدق است، چنين نوشته است:
اختلاف نظر ترومن و آيزنهاور بر سر حذف دكتر مصدق زياد بود. ترومن (از حزب دموكرات) زير فشار انگليسي ها كه مي خواستند دولت دكتر مصدق بر هر ترتيب حتي با لشکركشي بركنار شود نمي رفت، اما آيزنهاور (از حزب جمهوري خواه) از همان آغاز زمامداري در ژانويه 1953 در اين براندازي تسليم نظرانگليسي ها شد. ترومن بارها به انگليسي ها گفته بود كه برانداختن دولتي كه برگزيده مردم و محبوب آنان است، قضيه اي نيست كه به فراموشي سپرده شود و روزگاري پاسخ آن را با بهاي سنگين بايد داد؛ زيرا «تاريخ» و حافظه مردم را نمي توان پاك كرد. اين تاريخدان آمريکايي پاسخ كتبي آيزنهاور به گوشزد برادر خود «ادگار» كه حرف هاي مردم را برايش نوشته بود به عنوان سند به اين شرح چاپ كرده است: «در ژانويه 1953 ما با خطر فوري از دست دادن ايران، واقع در منطقه اي با 60 درصد ذخاير نفت جهان، روبه رو بوديم و اينك اين تهديد را عمدتا از ميان برداشته ايم و…» كه اشاره به براندازي حكومت مصدق در 28 مرداد (19 آگوست 1953) است.
كودتاي 28 مرداد
گروه تاريخ اقتصاد – پس از شكست كودتاي 25 مرداد 1332، كودتاي دوم با طرح مراحلي چون تلاش براي عزل مصدق و انتخاب زاهدي به نخست وزيري، اقدام براي جلب حمايت نظاميان از كودتا و كشاندن اوباش و چاقو كشان به خيابان ها و حمله به اداره هاي دولتي و ايجاد ترس و وحشت در ميان مردم آغاز شد.
تا اواخر روز 27 مرداد تظاهرات به نفع مصدق و در مخالفت با شاه بود، اما به تدريج اوضاع دگرگون شد. اولين مرحله تظاهرات كه منجر به سقوط مصدق شد از اوايل شب چهارشنبه شروع شد. صبح چهارشنبه، عده اي به خيابان ها ريخته و با حمله به اماكن دولتي به غارت اموال پرداختند. سپس تظاهركنندگان توانستند در پناه نيروي انتظامي، پس از اشغال ايستگاه راديويي، آماده حمله به خانه نخست وزير شوند.
بالاخره در ساعت 5 بعدازظهر حمله به خانه مصدق آغاز و پس از زد وخورد شديدي بين مهاجمان و محافظان خانه وي، كه منجر به كشته شدن عده زيادي شد وي مجبور به ترك آنجا شد و به اين ترتيب كودتاي 28 مرداد كه با طرح خارجيان به اجرا درآمده بود، به پيروزي رسيد. پزشكي قانوني در اين درگيري ها تعداد 46 نفر مقتول و 58 نفر مجروح را اعلام و حتي عده مجروحين را تا 233 نفر تخمين زدند.